زن جوان جنبه شوخی‌های بی‌نمک شوهرش را نداشت/ با نمک بازی شوهر کار دستش داد!

در میان هیاهوی زوج‌های ناسازگاری که برای جدایی به مجتمع قضایی خانواده آمده بودند، سکوت و آرامش زن جوان که روی نیمکت چوبی انتهای راهرو نشسته بود جلب توجه می‌کرد.

زن جوان جنبه شوخی‌های بی‌نمک شوهرش را نداشت/ با نمک بازی شوهر کار دستش داد!
پیشنهاد ویژه

به گزارش منیبان؛  انگار در افکار و دنیای ذهنی خودش غرق بود حتی صدای همسرش را که از او می‌خواست دست از لجبازی بردارد و به سر خانه و زندگی‌شان بروند هم نمی‌شنید. فقط وقتی منشی دادگاه آنها را به داخل فراخواند با آرامش خاصی از جایش بلند شد و کیفش را بر دوش انداخت و وارد اتاق شد.قاضی با دیدن آنها درخواست ادای توضیحات برای علت جدایی کرد و مژگان با لحنی مؤدبانه و آرام گفت: جناب قاضی اگر اجازه بدهید و وقت دارید از اول برایتان توضیح بدهم.قاضی با اشاره سر به او اجازه داد و زن جوان هم گفت: چند سال قبل برای آموزش زبان خارجی به یک آموزشگاه می‌رفتم که این آقا هم در آنجا مسئول امور اداری و دفتری بود.به نظرم فردی شوخ‌طبع و خوش صحبت آمد چون تقریباً با همه می‌گفت و می‌خندید و شوخی می‌کرد.کم‌کم از هم خوشمان آمد و بعد از چند ماه هم ازدواج کردیم. اما به مرور متوجه شدم یک رفتارش چندان مطابق میل من نیست. در واقع من نمی‌توانستم شوخی‌های او را در جمع تحمل کنم. اوایل سعی می‌کردم با لبخند یا حتی بی‌تفاوتی این شوخی‌های بی‌مورد را که گاه تحقیرآمیز هم بود، تحمل کنم بنابراین چندباری به او تذکر دادم و از او خواستم در جمع با من شوخی نکند اما بی‌فایده بود. به او گفتم من در خانواده‌ای بزرگ شده‌ام که همه با هم محترمانه صحبت می‌کنند و هیچ‌کسی به دیگری توهین نمی‌کند به همین دلیل از او خواستم در مقابل دوستان و فامیل به من احترام بگذارد اما دریغ از یک بار توجه و احترام.

جناب قاضی من از بی‌ادبی و بی‌احترامی‌های این آقا خسته شده‌ام. متأسفانه بابک در جمع دوستان و خانواده مدام با من شوخی‌های زننده می‌کند. او مدام ضعف‌های مرا در جمع‌های فامیلی بیان می‌کند و آنها را دستمایه شوخی و تمسخر قرار می‌دهد.همچنین احساسات مرا به بازی می‌گیرد و فکر می‌کند اگر این رفتار را با من داشته باشد همه او را تحسین می‌کنند و می‌گویند تو زن ذلیل نیستی، راستش را بخواهید این عادت تمام زن‌ها و مردهای خانواده‌شان است و همگی همسرانشان را مورد تمسخر قرار می‌دهند و کارهای شخصی و خصوصی‌ای که همسرانشان در خانه انجام داده‌اند برای همه در جمع تعریف می‌کنند.همسران برادرانش و شوهران خواهرانش همگی از این رفتار ناپسند ناراحت هستند اما من مثل آنها نمی‌توانم سکوت کنم و تحقیر شوم به همین خاطر حالا که نمی‌خواهد خودش را اصلاح کند، من طلاق می‌گیرم تا بیشتر از این آزار نبینم.

قاضی با شنیدن این حرف‌ها متعجب شد و رو به بابک کرد و گفت، پسرم علت این رفتار تو چیست؟بابک سری تکان داد و با یک لحن حق به جانب گفت: ما کلاً همین جوری هستیم آقای قاضی.در خانواده ما شوخی و خنده کار عادی و معمولی است.همه کارهای همسرانشان را به شوخی بیان می‌کنند و فقط من تنها نیستم اما خانم من هنوز عادت نکرده است.

مژگان با ناراحتی گفت: همین چند روز قبل در یک جمع فامیلی مرا مسخره کرد و ادای مرا درآورد به همه گفت من وسواسی هستم و بعد هم با اغراق کارهای مرا در خانه جلوی جمع نمایش داد.جناب قاضی او حق ندارد مسائل خصوصی و شخصی زندگی مشترک‌مان را برای بقیه تعریف کند، همسران باید رازدار هم باشند نه اینکه آبروی یکدیگر را جلوی خانواده و دوست و آشنا ببرند.قاضی با شنیدن این حرف‌ها گفت مشکلات شما قابل حل است حیف است بخواهید به این زودی یک زندگی را خراب کنید، بنابراین شما را دو ماه به کلاس‌های مشاوره می‌فرستم اگر مشکلتان حل نشد و نظر مشاور خانواده هم بر جدایی بود، آن موقع حکم طلاق شما را صادر می‌کنم.

منبع: روزنامه ایران


ت ت
کدخبر: 236860 تاریخ انتشار
در رسانه های دیگر بخوانید
ارسال نظر

پربیننده‌ترین