صحنه عجیب و باورنکردنی که عروس بیچاره در روز عروسی از داماد دید+جزئیات باورنکردنی
یک عروسی معمولی گاهی اوقات میتواند به یک افشاگری بزرگ و استرس زا تبدیل شود. در یکی از موارد عجیب، زمانی که یک عروس متوجه جزئیات تکان دهندهای در مورد داماد شد اوضاع به یکباره برایش تغییر کرد.
به گزارش منیبان؛ یک عروسی معمولی گاهی اوقات میتواند به یک افشاگری بزرگ و استرس زا تبدیل شود. در یکی از موارد عجیب، زمانی که یک عروس متوجه جزئیات تکان دهندهای در مورد داماد شد اوضاع به یکباره برایش تغییر کرد. یک آرایشگر متخصص در زمینه آرایش عروس مدعی شده است که یکی از عروسهایش پس از اینکه متوجه شد همسر آیندهاش هنوز از سینه مادرش شیر میخورد، تقریبا عروسیاش را به هم زد.
یک میکاپ آرتیست از ماجرای تکاندهندهای که برای یکی از مشتریانش رخ داده پرده برداشت. جورجی میچل یک برنامهریز عروسی حرفهای در بریتانیا است. در آخرین قسمت از پادکست عروس بدون فیلتر (Unfiltered Bride)، او فاش کرد که این داستان را شخصی که قبلا با او کار کرده به او گفته است.
جورجی با اشاره به میکاپ آرتیستی به نام «جنی»، گفت این آرایشگر تازه کار آرایش صورت و موی عروس را تمام کرده بود که عروس گفت باید به دستشویی برود. جورجی گفت: «عروس وارد دستشویی شد و چیزی دید که برای به هم زدن یک عروسی کافی است.»
در ابتدا، بث، دیگر مجری این پادکست، تصور کرد که داماد در حال خیانت به همسر آیندهاش با زن دیگری بوده است. اما جورجی گفت: «از این هم بدتر. داشت شیر مادرش را میخورد.»
بث سپس پاسخ داد: «ببخشید، چی؟ چرا باید با مردی ازدواج کرد که هنوز شیر مادرش را میخورد؟»
جورجی در تلاش برای دفاع از عروس اضافه کرد: «فکر نمیکنم او میدانست که چه اتفاقی دارد میافتد؟»
بث گفت: «مادرش چرا این کار را میکرد؟»
جورجی گفت: «ظاهرا کار همیشگیشان بوده که به این نقطه رسیده است.»
با وجود شوکه شدن آشکار عروس، برنامه ریز عروسی میگوید که او همچنان عروسی را انجام داد. او گفت: «همه در اتاق منتظر بودند. اما او مطمئنا نمیخواست داماد را ببوسد.»
پس از انتشار این قسمت پادکست، نظرات بسیار طوفانی و انتقادهای شدیدی مطرح شد. یکی از دنبال کننده ها گفت: «در این لحظه قوی ترین آدم روی زمین هم نمیتواند فَکَم را از روی زمین بلند کند.»
شخص دیگری نوشت: «خدای من، نمیدانستم باید انتظار چه چیزی را داشته باشم، اما این فکر قطعا حتی از مغزم هم نگذشته بود.»
کاربر حیرتزده دیگری نوشت: «آن لحظه با خودم فکر کردم هیچ چیزی نمیتواند بدتر از خیانت او باشد… اما آره، این بدتر بود. اگر من بودم سریعا پا به فرار میگذاشتم.»
یک نفر دیگر که دوست نداشت چیزی را که شنیده باور کند نوشت: «درِ دستشویی قفل نبود؟ من هنوز در مرحله انکارم.»