عروس خانواده برای خواهرشوهر بیچارهاش چه دامی پهن کرد!
زن جوانی که در عملیات هماهنگ پلیس دستگیر شده بود، از دامی گفت که همسر برادرش او را به داخل آن کشانده بود.
به گزارش منیبان؛ زن ۴۰ سالهای که در عملیات هماهنگ پلیس مشهد برای جمعآوری معتادان متجاهر به منظور مبارزه با سرقتهای خرد دستگیر شده بود، درباره سرگذشت تاسفبار خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری رسالت مشهد گفت: تازه وارد شانزدهمین بهار زندگیم شده بودم که پدر و مادرم به اولین خواستگارم پاسخ مثبت دادند و اینگونه من و حامد زندگی مشترکمان را به صورت سنتی آغاز کردیم.خانوادهام جهیزیه مناسبی به من دادند و تقریبا مشکلی در این زمینه نداشتم، اما خیلی زود تنگناهای اقتصادی و فشارهای مالی برای پرداخت اجاره منزل و مخارج زندگی روزگار عاشقانه ما را تغییر داد چراکه شوهرم در تامین هزینههای زندگی عاجز بود و درآمدش کفاف مخارج روزانه را نمیداد. از سوی دیگر پسرم نیز به دنیا آمد و اینگونه شرایط زندگی با هزینههای سرسامآور سختتر شد.در همین روزها بود که به طور اتفاقی متوجه شدم همسر برادرم که در طبقه بالای ساختمان ما زندگی میکردند، دچار اعتیاد شده است و مواد مخدر مصرف میکند. خیلی با وجدانم درگیر بودم که راز او را فاش کنم یا نه. بالاخره تصمیم گرفتم از این ماجرا به برادرم چیزی نگویم تا زندگی آنها متلاشی نشود.
از سوی دیگر تلاش کردم او را با داروهای خانگی یا شیمیایی وادار به ترک کنم، اما موفق نشدم. در همین حال فهیمه آنقدر زیر گوشم زمزمه کرد که مصرف شیشه میتواند مرا از بیماری چاقی نجات دهد و اندام مناسبی پیدا کنم که بالاخره راضی شدم برای چند کیلو کاهش وزن چند بار شیشه مصرف کنم.ازآن روز به بعد هنگامی که برادرم سر کار میرفت، من به طبقه بالا میرفتم و با همسر او مشغول استعمال مواد مخدر میشدیم. زمانی به خودم آمدم که دیگر بازی با این هیولای وحشتناک مرا به دام اعتیاد کشانده بود. همسرم هنگامی متوجه اعتیادم شد که من دیگر در این مرداب مرگبار دست و پا میزدم. او خیلی تلاش کرد مرا از این لجنزار نجات دهد ولی فایدهای نداشت. با پول ارثیهای که بعد از مرگ پدر و مادرم به من رسیده بود، همچنان سرگرم مصرف افیون مرگ بودم.
حامد به خاطر علاقهای که به من و فرزندانم داشت هرگز به طلاق فکر نکرد و در همین شرایط پسر دیگرم نیز به دنیا آمد، اما من همه ارثیهام را دود کردم و دیگر پولی برای خرید شیشه و هروئین نداشتم. در یکی از همین روزها، فهیمه نیز هنگام مصرف مواد و مقابل چشمان من سکته کرد و جان خودش را از دست داد. پزشکان علت مرگ او را سوءمصرف مواد مخدر و ناخالصیهای موجود در آن اعلام کردند.بعد از آن، در حالی که نوزادم شیرخواره بود، به ناچار قرصهای مخدردار را جایگزین هروئین کردم تا به قول معروف هزینه کمتری بپردازم. عزت نفس و آبروی خانودگیم را از دست داده بودم و از این وضعیت در حالی به شدت زجر می کشیدم که پسر ۱۵ سالهام نیز با گریه و التماس از من خواهش میکرد بازی با افیون مرگ را رها کنم، ولی من توان این کار را به خاطر اعتماد به نفس پایینم در خودم نمی دیدم.امروز هم برای خرید قرصهای مخدردار وارد یکی از پاتوقهای معتادان شده بودم که ناگهان خودم را در محاصره نیروهای کلانتری رسالت دیدم.با توجه به زندگی آشفته و بیسر و سامان این زن جوان، وی با دستور سرهنگ مجتبی حسینزاده (رئیس کلانتری رسالت مشهد) و با هماهنگیهای قضایی در حالی به مرکز ترک اعتیاد اجباری معرفی شد که اقدامات روانشناختی و مشاورهای نیز در دایره مددکاری اجتماعی برای بازگشت دوباره او به آغوش جامعه و خانواده ادامه یافت.