برادرکشی یک میلیون تومانی!
زن جوانی به پلیس گزارش ناپدید شدن همسرش، شهاب، را میدهد. با تحقیقات، مشخص میشود که این ناپدید شدن ناشی از یک جنایت خانوادگی است و باقی یک ماجرای هولناک...
به گزارش منیبان؛ در این داستان تلخ و غمانگیز، زن جوانی به پلیس آگاهی پاکدشت مراجعه کرده و از ناپدید شدن همسرش، شهاب، خبر میدهد. در ابتدا این ناپدید شدن به نظر ساده میآید، اما با تحقیقات بیشتر، به یک جنایت خانوادگی وحشتناک تبدیل میشود. این ماجرا نشان میدهد که تنشهای خانوادگی میتوانند به عواقب فاجعهبار منجر شوند و نزدیکترین افراد به ما ممکن است تهدیدی برای زندگیمان باشند.زن جوان با اضطراب به مأموران پلیس میگوید که شهاب هر چند روز یک بار به خانه مادرش سر میزد و صبح روز حادثه نیز از خانه خارج شده است. اما بعد از تماس با او متوجه میشود تلفن همسرش خاموش شده و از مادرش خبری نیست. این نگرانکننده باعث میشود او به پلیس مراجعه کند.
آغاز تحقیقات
پس از ثبت شکایت، پلیس تحقیقات خود را به سرعت آغاز میکند و متوجه میشود که تلفن شهاب قبل از خاموش شدن در محدوده خانه مادرش فعال بوده است. به همین دلیل به آنجا میروند و برادر شهاب، شهرام و مادرش را مورد پرسش قرار میدهند. شهرام میگوید که برادرش صبح به خانهشان آمده و بعد به خرید رفته است. اما تصاویر دوربین مداربسته نشان میدهد که شهاب پس از ورود به خانه مادرش دیگر خارج نشده است.
اختلافات خانوادگی
تحقیقات نشان میدهد که بین شهاب و شهرام اختلافات عمیقی وجود داشته است و تنشها به ماهیت خطرناکی رسیدهاند. شواهد نشان میدهد که شهرام سعی دارد تحقیقات را منحرف کند، به همین دلیل به عنوان مظنون بازداشت میشود.
اعترافات
شهرام ابتدا از اظهارات خود منصرف نمیشود، اما با مواجه شدن با مستندات ناچار به اعتراف میشود. او توضیح میدهد که بین او و برادرش کینههای عمیق وجود داشته و در روز حادثه شهاب از او یک میلیون تومان طلب کرده است. وقتی شهرام میگوید تنها 50 هزار تومان دارد، درگیری رخ میدهد و شهرام به ناگاه شهاب را با سیم خفه میکند.
جنایت پنهان
این جنایت در حضور مادر و خواهر شهرام انجام میشود، اما هیچکدام از ماجرا باخبر نمیشوند. پس از کشتن برادرش، شهرام جسد او را در گونی میگذارد و منتظر میماند تا خواهرش از خانه خارج شود و سپس جسد را در گودالی که قبلاً حفر کرده، دفن میکند.
کشف جسد و محاکمه
پس از اعترافات شهرام، مأموران محل دفن جسد را پیدا کرده و آن را به پزشکی قانونی منتقل میکنند. تحقیقات نشان میدهد که خانهای که شهرام و مادرش در آن زندگی میکنند متعلق به شهاب بوده و همین موضوع یکی از دلایل اصلی اختلافات آنها بوده است. برادر دیگر خانواده نیز میگوید شهاب نگران بوده که شهرام پس از فوت مادرشان خانه را تخلیه نکند و این موضوع تنشها را افزایش داده است.
این پرونده در نهایت به دادگاه کیفری ارسال میشود و اولیای دم برای شهرام درخواست قصاص میکنند. این ماجرا با نشان دادن اینکه چگونه یک تنش خانوادگی میتواند به جنایتی هولناک منجر شود، به ما یادآوری میکند که پیشگیری از اختلافات و توجه به مشکلات روانی میتواند به حفظ امنیت و آرامش خانوادهها کمک کند.