قتل دلخراش مرد سابقهدار با ضربات چاقو توسط دخترش!
مرد سابقه دار جنایتکار، توسط دخترش با دو ضربه چاقو به بالاتنه اش به قتل رسید.
به گزارش منیبان؛ یک زن در منطقه ان اس دابلیو هانتر، به اتهام قتل پدرش که قبلا برای یک حمله وحشیانه به زندان افتاده بود متهم شد.پلیس در حدود ساعت ۱۹:۲۰ به منزلی در تنامبیت، در مایتلند فراخوانده شد و مردی را که از ناحیه بالاتنه دچار دو ضربه چاقو شده بود کشف کرد. مایکل کارول ۵۱ ساله، در محل توسط پلیس و امدادگران تحت درمان ناموفق قرار گرفت.دختر ۲۳ ساله وی، مدیسون هیکسون، در محل دستگیر و به ایستگاه پلیس مایتلند منتقل و بعداً به قتل متهم شد.کارول برای پلیس غریبه نبود. وی پس از یک حمله در سال ۲۰۱۴ که در آن سر یک مرد را زیر پا گذاشته و او را با یک چوب بیس بال وحشیانه زده بود و یک جفت انبر را روی انگشتان دست و پای او گذاشته بود، حداقل دو سال و یک ماه در زندان به سر برده بود.
رانلد اورکهارت، بازرس کارآگاه و مدیر جرم در منطقه پلیس بندر استیفنز-هانتر تایید کرد که کارول برای پلیس شناخته شده بود.پلیس معتقد است که این حادثه در داخل خانه رخ داده است و هنگام ورود مأموران، خانم هیکسون در صحنه نبوده است.: "تا آنجا که من مطلع هستم، او مدت کوتاهی پس از حضور پلیس در محل حاضر شد. او به پلیس کمک کرده است.همچنین تعداد دیگری از افراد در زمان حادثه در خانه بودند و به پلیس کمک میکردند. "" پلیس در حال برخورد با این حادثه به عنوان " قتل خشونت خانگی" است. در این مرحله، ما نمیدانیم که چه چیزی منجر به این حادثه شده است و پلیس هم چنان در حال تحقیق است. " هنوز اسلحهای پیدا نشده است."ما در مناطق مختلف در حال غربال گری مداوم خواهیم بود و به دنبال هرگونه اطلاعاتی که مردم بتوانند ارائه دهند، هستیم. هر فیلم دوربین مداربسته یا فیلم تلفن همراه که هر کسی ممکن است داشته باشد. " پلیس در خانه خیابان رونالد، که مورد بررسی قانونی قرار دارد، باقی مانده است. خانم هیکسون وقتی پرونده اش در دادگاه وثیقه نیوکاسل مطرح شد، حاضر نشد. وکیل وی هیچ گونه درخواستی برای وثیقه ارائه نداد و وثیقه رسماً رد شد. این پرونده به تاریخی دیگر در دادگاه محلی مایتلند موکول شد.
ژان کانن که مادربزرگش آن طرف خیابان زندگی میکند، گفت: شب حادثه به او سر زده است. "مادربزرگم گفت که او شنیده است کسی در حال گذشتن از آن جا بوده و فریاد میکشیده. چند زن؛ این تنها چیزی است که او میداند. "" آنها با یک کودک برگشتند. جدا از آن، تنها چیزی که میتوانستم ببینم این بود که چند نفر در حال کار بر روی شخصی بودند و به نظر میرسید که آنها مدت هاست دارند روی او کار میکنند. "" این یک خیابان آرام است که در آن واقعاً هیچ اتفاقی نمیافتد. بسیاری از همسایگان یکدیگر را میشناسند. من از آنچه اتفاق افتاده است کمی در حال شوک و لرزان هستم. "