مرگ شاه با شنیدن لطیفه!
تا حالا شنیده بودید که کسی از خندیدن زیاد جان خود را از دست بدهد ؟ بله درست است که در گوشه کنار دنیا زنان و مردانی از خنده مردند و نامشان در تاریخ ثبت شده است.
به گزارش منیبان؛ وقتی زیاد می خندید می گویید " وای که از خنده مردم " . این جمله برای برخی از افراد در طول تاریخ واقعا اتفاق افتاده است و آنها بر اثر خنده زیاد و بی وقفه جان خود را از دست داده اند.عبارت "از خنده مُرد" معمولا زمانی بکار می رود که یک شخص با شنیدن موضوعی خنده دار یا دیدن صحنه ای طنزآلود کنترل خود را از دست بدهد و بی وقفه بخندد؛ اما این عبارت همواره به معنای مجازی به کار نمی رود و در طول تاریخ مواردی بوده که فرد بر اثر شدت خنده واقعا مرده است.!
مارتن پادشاه اراگون
در سال 1410 مارتنِ پادشاه یک غاز را به تنهایی خورد پس از آن دلقک یک لطیفه ای برای او تعریف کرد، این لطیفه به نظر مارتن آنقدر خنده دار بود که نتوانست خود را کنترل کند و در پی آن بر اثر شدت خنده و سوء هاضمه درگذشت.
الکس میچل
میچل یک کارمند انگلیسی بود که در سال 1975 هنگامی که یک قسمت از مجموعه کمدی انگلیسی "دا گودیز" را تماشا می کرد، کنترل خنده خود را از دست داد و با صدای بلند و به صورت متوالی به مدت نیم ساعت کامل خندید تا این که جانش را از دست داد. همسرش در نامه ای تشکرآمیز به مسئولان این برنامه، از این که سبب شدند ساعات آخر زندگی همسرش اینگونه مسرت بخش و هیجان انگیز باشد، قدردانی کرد.
دانوست ساوین ام
در سال 2003 یک راننده کامیون تایلندی به نام "دانوست ساوین ام" پس از دو دقیقه خنده متوالی درگذشت. همسرش گفت که در آن لحظه حضور داشت و با چشمان خود دید که نفس همسرش بعد از دو دقیقه خندیدن بند آمد؛ اما نتوانست مطمئن شود که مرگ وی به سبب سکته قلبی یا خفه گی بوده است.
اولی بنتزن
اولی بنتزن یک شهروند دانمارکی در سال 1989 صحنه ای از فیلم "یک ماهی به نام واندا" را تماشا می کرد، در این صحنه، مقداری سیب زمینی در بینی قهرمان فیلم گیر کرده بود؛ به نظر اولی بنتزن این صحنه آنقدر خنده دار بود که وی نتوانست جلوی خنده های خود را بگیرد و ضربان قلبش به 250 و 500 ضربان در دقیقه رسید. در واقع این طنز پلی برای رفتن بنتزن به جهانی دیگر شد.
کریسیبوس
کریسیبوس یک فیلسوف یونانی تصمیم گرفته بود که به الاغ خود مقداری شراب بدهد. از نوکر خود خواست تا این کار را بکند و خود منتظر ماند تا عکس العمل الاغ را ببیند؛ آنقدر ورجه وورجه الاغ مست برای وی خنده دار و مُضحک بود که فیلسوف از شدت خنده دچار خفه گی شد و بر اثر سکته قلبی مُرد.
فیتزیربرت
یک بیوه انگلیسی به نام فیتزیربرت هنگام تماشای نمایشی در اپرا، یکی از صحنه های نمایش توجه او را جلب کرد و گرفتار خنده های متوالی شد به گونه ای که وادار شد پوزش بطلبد و سالن را ترک کند؛ اما حتی پس از پایان نمایش نیز همچنان می خندید و از کنترل خنده های خود عاجز بود وی دچار خنده های هیستیریکی شد و تا صبح جان خود را از دست داد.
ویزلی بارسونس
در سال 1893 یک کشاورز از ایندیانا گرفتار موجی از خنده های غیرقابل کنترل به مدت یک ساعت شد تا این که از شدت خنده نفس نفس زد و پس از دو ساعت درگذشت.
توماس ارکوهارت
توماس ارکوهارت یک اشراف زاده اسکاتلندی بود که در سال 1660 با شنیدن خبر به قدرت رسیدن چارلز دوم، گرفتار خنده های متوالی و بی دلیل شد به گونه ای که خود نیز علت آنها را نمی دانست و به مرگ وی منجر شد.
زوکسیس
یک نقاش یونانی که 500 سال قبل از میلاد می زیست. یک زن مُسن از او خواست تا تصویری از او به شکل الهه زیبای افرودیت ترسیم کند. به نظر می رسد که این تصویر آنقدر خنده دار بود که نقاش نتوانست جلوی خنده های خود را بگیرد و بر اثر آن مُرد.