ماجرای داماده سادهای که به دام عروس کلاهبردار افتاد!
عروس جوان که هدفش کلاهبرداری از داماد بلافاصله پس از مراسم ازدواج بود، با نقشه ای عجیب موفق به انجام این کار شد!
به گزارش منیبان؛ ازدواج و بستن پیمان مقدس زناشویی، به معنای همدلی و همراهی است اما نه برای همه چراکه گاهی یکی از طرفین با نقشه ای غیرانسانی وارد یک رابطه شده و ازدواج میکند
عروس جوان با نقشه ای حرفه ای، در مدت زمان بسیار کوتاهی با فریب داماد ساده لوح توانست به هدف خود برسد. براساس گزارشات، پسری جوان به نام " راجو " مدتها بود به سن ازدواج رسیده اما در مقابل اصرارهای پدرش برای اختیار کردن همسر، مقاومت میکرد تا اینکه پدر راجو تصمیم گرفت تا از راهی دیگر فرزندش را راضی به ازدواج کند. او از یک واسطه خواست تا دختر مناسبی را سر راه پسرش قرار دهد، دختری که از همه لحاظ مناسب و موجه باشد.
واسطه هم پس از مدتی گفت که دختر خوبی برای ازدواج پیدا کرده اما او پس از دریافت 80.000 روپیه حاضر به آشنایی و دیدار با " راجو " خواهد بود، پدر که حاضر بود هرکاری برای سروسامان دادن فرزندش انجام دهد، با این شرط موافقت کرده و پول را پرداخت کرد.
دختر جوان پس از دریافت پول سر راه "راجو" قرار گرفت و پس از مدت کوتاهی آنها به مرحله ی ازدواج رسیدند. ازدواج آنها در معبد شهر مین پوری، اوتار پرادش هندوستان انجام شد و پدر داماد به عنوان هدیه، مقدار بسیار زیادی طلا، جواهرات و پول به عروسش داد. او در واقع با این کار قصد داشت بخش قابل توجهی از ثروتش را وارد زندگی پسرش کند اما اینگونه نشد.
پس از پایان مراسم عروس اصرار کرد برای به یادماندنی تر شدن این روز، دونفره و بدون همراهی دیگران به خانه بازگردند و جالب تر اینکه او درخواست کرد تا با اتوبوس این مسیر را طی کنند. داماد بینوا هم بی خبر از همه جا با تصور بیش از حد رومانتیک و فانتزی بودن همسرش پذیرفت و سوار اتوبوس شد.
در میانه راه، عروس خانم احساس تشنگی کرد و از آقای داماد خواست تا برایش یک بطری آب بخرد، آنها در ایستگاهی شلوغ پیاده شدند که عروس کنار خیابان ایستاد و داماد برای خرید آب به مغازه رفت اما وقتی برگشت خبری از همسرش نبود. از افرادی که آنجا حضور داشتند سراغش را گرفت و آنها گفتند که او سوار خودرویی شده و با سرعت از آنجا دور گشته.
فورا با او تماس گرفت اما گوشی موبایل عروس فریبکار خاموش بود. سپس با واسطه تماس گرفت چراکه جز او کسی را از آشنایان نوعروسش نمی شناخت اما دستگاه او هم خاموش بود. جستجو فایده ای نداشت چراکه او فریب خورده و دختری که قرار بود همسر آینده اش باشد، با تمام طلا و جواهرات که بر اساس گزارشات ارزش بسیار بالایی هم داشتند فرار و داماد را به زبان ساده بدبخت کرده بود.