مرد معتاد تهرانی را مجبور به خوردن ادرار و مدفوع خود کردند!
شکنجه مرد معتاد در کمپ ترک اعتیاد که باعث مرگ فجیع او شده بود دادگاه را بهشدت تحت تأثیر قرار داد. متهمان در دادگاه کیفری استان تهران به افشای وقایع پشت پرده در این کمپ پرداختند.
به گزارش منیبان؛ رسیدگی به این پرونده از یکسالونیم قبل به دنبال کشتهشدن پسری معتاد به نام فراز آغاز شد. خانواده فراز که چند روز قبل او را برای ترک اعتیاد به یک کمپ برده بودند شکایتی را علیه مدیر مرکز مطرح کردند و گفتند پسرشان در کمپ ترک اعتیاد به طرز وحشیانهای شکنجه و سپس کشته شده است.
با این شکایت مأموران پلیس پیگیر پرونده شدند و فقط توانستند فیلم یکی از دوربینهای مداربسته را به دست بیاورند، زیرا سایر فیلمها از بین رفته بود. فیلم دوربین مداربسته نشان میداد مدیر کمپ و پنج مرد دیگر فراز را بهشدت شکنجه کرده، او را کتک زده و موجب مرگ این جوان شدهاند. با افشای این ماجرا مدیر کمپ و پنج متهم دیگر در دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستادند.
در ابتدای جلسه وکیل اولیایدم شکایت را به دادگاه ارائه داد و گفت: اولیایدم حاضر به گذشت نیستند و تقاضای قصاص را مطرح کردهاند. فیلم دوربین مداربسته نشان میدهد عاملان این جنایت چند روز فراز را شکنجه کرده و او را بهشدت کتک زدهاند. حتی پزشکی قانونی نیز پس از کالبدشکافی تأیید کرده متهمان قربانی را مجبور کردهاند ادرار و مدفوع خودش را بخورد. من از طرف اولیایدم برای عاملان جنایت اشد مجازات را میخواهم. چنین وضعیتی در بدترین زندانهای جهان هم برای متهمان اعمال نمیشود، اینجا که کمپ ترک اعتیاد بوده است.
پدر و مادر قربانی نتوانستند در دادگاه حاضر شوند و خواهران او در دادگاه شرکت کردند. جسم لهشده قربانی چنان داغی به دل خانواده گذاشته که حاضر به گذشت نیستند. سپس مدیر کمپ که آزاد بود در جایگاه ویژه ایستاد و اتهامش را قبول نکرد. او گفت: پنج متهم دیگر این پرونده که همگی در کمپ بستری بودند با قربانی خصومت داشتند و بههمینخاطر او را کتک زدند. من فقط دو ضربه به او زدم.
این متهم ادامه داد: چند روز بعد از اینکه خانواده فراز او را به کمپ آوردند، او میخواست آنجا را ترک کند. بههمینخاطر شروع به داد و فریاد کرد و قصد فرار داشت که متهمان او را کتک زدند. من لیسانس روانشناسی دارم و چند سال قبل با برادرم این کمپ را تأسیس کردم تا به معتادان کمک کنم. من قصد بدی نداشتم و بعد از این ماجرا نیز کمپ را جمع کردهام. ماجرای مرگ فراز در کمپ ترک اعتیاد ارتباطی به من ندارد و من بیدلیل متهم شدهام. در این هنگام قاضی گفت: فیلم دوربین مداربسته نشان میدهد شما قربانی را کتک زدهاید. حتی اگر او صد نفر را نیز کشته بود حق نداشتید چنین برخوردی با او کنید. من با سالها تجربه کاری در حوزه قضائی و قتل هرگز چنین جنایتی را ندیدهام که بر اثر ضربههایی که با چوب و لوله به قربانی میزنید، خون به اطراف پاشیده میشود. وقتی من و همکارانم این فیلم را دیدیم حالمان از دیدنش بد شد. شما چطور این عمل را انجام دادید؟ حتی اگر قبول کنیم شما نقشی نداشتید که البته داشتید و مدارکش هست چطور ایستادید تا دیگران او را بزنند؟ حالا چه دفاعی داری؟ متهم ابتدا سکوت کرد و سپس گفت اشتباه کرده است.
وقتی دومین متهم در جایگاه ویژه ایستاد وقایع وحشتناکی را که در کمپ رخ داده بود، فاش کرد و گفت: من معتاد بودم که به کمپ ترک اعتیاد رفتم و بعد از سمزدایی وقتی وارد محوطه کمپ شدم فهمیدم که اتفاقاتی در آنجا رخ میدهد. مدیر کمپ ما را مسلوبالاراده میکرد. او ما را کتک میزد و آزار میداد و اگر از شکنجهها به خانوادههایمان حرفی میزدیم به آنها میگفت ما دچار مشکلات روانی شدهایم.
این مرد ادامه داد: او با حرفهایش کاری میکرد تا خانوادههای ما راضی به ترخیصمان نشوند. او به خانوادههایمان میگفت اگر ما را به خانه ببرند، چون اوضاع روانی بدی داریم خانه را به آتش میکشیم یا شخصی را در خیابان میکشیم. بههمینخاطر خانوادههایمان حرفهای ما را باور نمیکردند و راضی به ترخیص ما نمیشدند. هر ماه شهریه کلان میدادند که در کمپ بمانیم. این متهم آثار بریدگی و زخم روی دستهایش را به قضات نشان داد و گفت: مدیر کمپ، معتادان را بهشدت کتک میزد و دست و پای آنها را میشکست و ما هم از ترسمان سکوت میکردیم. من و سایر متهمان از ترس مدیر کمپ، فراز را کتک زدیم. هر کسی تصمیم به فرار میگرفت چنین سرنوشتی داشت. وی گفت: تمام درهای کمپ آهنکشی بود و من با آنکه کلیددار بودم نمیتوانستم از درها خارج شوم.
قاضی گفت: در آن کمپ حدود ۳۰ تا صد معتاد بستری بودهاند. اگر با هم متحد میشدید، نمیتوانستید از آنجا فرار کنید؟ متهم پاسخ داد: مدیر کمپ قدرت تصمیمگیری را از ما گرفته بود و نمیتوانستیم هیچ تصمیمی بگیریم. ما چند بار تصمیم به فرار گرفتیم، اما نتوانستیم. بعد آنقدر کتک خوردیم که وضعیت فراز پیش ما هیچ بود. حتی کسانی فرار میکردند و به خانه میرفتند. مدیر کمپ چنان با خانوادهشان صحبت میکرد که انگار خطر بسیار شدیدی آنها را تهدید میکند بههمینخاطر خانوادهها تماس میگرفتند تا بچههایشان را دوباره به کمپ ببرند. بعد دوباره چنان وحشیانه شکنجه میشدیم که قدرت تصمیمگیری خود را از دست میدادیم.
سپس دو معتاد دیگر حرفهای این متهم را تأیید کردند و گفتند در کمپ ترک اعتیاد بارها شکنجه شده و دست و پایشان شکسته بود و فراز را از ترس کتک زدند.
با پایان دفاعیات چهارمین متهم، قضات دادگاه ادامه جلسه را برای شنیدن دفاعیات دو متهم دیگر که وکلای آنها در دادگاه حضور نداشتند به روزهای بعد موکول کردند.