تعیین مجازات پسری که عروسی پدرش را به خون کشید
زمانی که دیدم خودرو به کلی تخریب شده و آنها قصد جانم را دارند خودرو را با شدت به در کوبیدم و وارد حیاط منزل شدم ولی هنگامی که خودرو به دیوار سمت چپ حیاط برخورد کرد تازه فهمیدم که «بشیر» (فرزند ابراهیم) بین خودرو و دیوار مانده است.
به گزارش منیبان؛ حکم قصاص نفس جوان ۲۵ سالهای که در شب ازدواج مجدد پدرش، دست به جنایتی هولناک زد، از سوی قضات دیوان عالی کشور تایید شد.
این حادثه شب چهاردهم آذر سال ۹۸ و در یکی از روستاهای تایباد هنگامی رخ داد که جوان ۲۵ سالهای به نام «حمزه » سوار خودروی پرادو شد و در حالی که از شدت خشم پدال گاز را میفشرد به طرف منزل یکی از اهالی روستا حرکت کرد. او با دیدن افرادی که مقابل منزل مذکور حضور داشتند، خودرو را به سمت آنها راند و به این ترتیب درگیری آغاز شد. طرفهای مقابل با پرتاب سنگ و آجر سعی کردند خودرو را متوقف کنند اما راننده جوان پس از برخورد با یک دستگاه سمند و مجروحکردن راننده آن، با سرعت به در منزل کوبید و پس از ورود به حیاط منزل روستایی، به سمت افراد دیگر هجوم برد. یکی از جوانان حاضر در محل را زخمی کرد و فرد دیگری را محکم به دیوار منزل مسکونی کوبید.
زنان و مردان داخل خانه با مشاهده این صحنه، با جیغ و فریاد به طرف مجروحان دویدند و «حمزه» نیز با رها کردن خودرو از محل گریخت. در این هنگام، یکی از حاضران پشت فرمان پرادو پرید و دندهعقب گرفت تا بتوانند پیکر «بشیر» را از میان خودرو و دیوار بیرون بکشند ولی او نفسهای آخر را میکشید. با وجود این، پیکر خونآلود مجروحان به مرکز درمانی انتقال یافت و دقایقی بعد خودروهای پلیس آژیرکشان وارد محل درگیری شدند اما «بشیر» جان خود را از دست داد و جنایت رقم خورد.
بررسی های مقدماتی پلیسی بیانگر آن بود که این نزاع در پی مشاجره و توهینهای تلفنی آغاز شده است به همین دلیل با صدور دستورات قضایی، تعدادی از متهمان به همراه «حمزه» دستگیر و به پلیس آگاهی هدایت شدند. در این میان «ابراهیم» (پدر مقتول) به پلیس گفت: «پسرم داخل حیاط بود که هدف حمله «حمزه» قرار گرفت. او با خودرو فرزندم را به دیوار کوبید.»
یکی دیگر از حاضران در صحنه نزاع مرگبار هم گفت: «برادرم با من تماس گرفت و من به خانه ابراهیم رفتم. آنجا شلوغ بود. از «رحمت» پرسیدم چه خبر است؟ او از ترس میلرزید و نمیتوانست چیزی بگوید. ناگهان صدای جیغ و فریاد از داخل منزل بلند شد. وقتی داخل حیاط رفتم دیدم شیشههای خودروی پرادو شکسته و «بشیر» (مقتول) مقابل خودرو افتاده است که بلافاصله با اورژانس تماس گرفتم.» برادر «حمزه» نیز گفت: «بشیر را بین دیوار و خودرو دیدم و بیدرنگ برادرم را از پشت فرمان پیاده کردم و خودم پشت فرمان نشستم و آن را چند متر عقب بردم تا بتوانند «بشیر» را از بین خودرو و دیوار بیرون بیاورند!»
در همین حال «حمزه» راز این جنایت را فاش کرد. او در اولین مراحل بازجویی گفت: «پدرم از یک ماه قبل قصد ازدواج مجدد داشت و «ابراهیم» یک زن به او معرفی کرده بود. مادرم مخالف این ازدواج بود و به همین دلیل با «ابراهیم» مشاجره لفظی کرده بود. وقتی این موضوع را شنیدم اعصابم به هم ریخت چرا که همان شب نیز مراسم عروسی پدرم با زنی برگزار میشد که «ابراهیم» واسطه این ازدواج مجدد بود.
خشم و عصبانیت سراسر وجودم را گرفت. شب با «ابراهیم» تماس گرفتم و تلفنی به او فحاشی کردم. حتی ناسزای ناموسی گفتم و او هم پاسخ مرا داد ولی هنوز شب به نیمه نرسیده بود که بعد از برگزاری مراسم ازدواج، «عنایت» (یکی از فرزندان ابراهیم) با من تماس گرفت و ضمن فحاشی ناموسی پرسید چرا به پدرش ناسزا گفتهام. در پاسخ به او گفتم چرا فحش میدهی؟ اگر جرئت داری بیا تا با هم روبهرو شویم! او هم فریاد زد «بیا بیرون».
دیگر نمیتوانستم خودم را کنترل کنم. سوار خودروی پرادوی پدرم شدم و با دست خالی به طرف خانه ابراهیم به راه افتادم. وقتی آنجا رسیدم ابراهیم و چندتا از فرزندانش در حالی از خانه بیرون آمدند که سنگ و چوب در دست داشتند و به سمت خودروی من حملهور شدند. آنها شیشه ها را شکستند و خودرو را تخریب کردند. ابتدا دندهعقب گرفتم تا از محل فرار کنم ولی آنها همچنان به سمت من میآمدند و اجازه نمیدادند محل را ترک کنم. برای آنکه از ضربات چوب و سنگ بگریزم چند بار با خودرو به سمتشان هجوم بردم ولی ضاربان پشت در حیاط منزل پناه میگرفتند.
زمانی که دیدم خودرو به کلی تخریب شده و آنها قصد جانم را دارند خودرو را با شدت به در کوبیدم و وارد حیاط منزل شدم ولی هنگامی که خودرو به دیوار سمت چپ حیاط برخورد کرد تازه فهمیدم که «بشیر» (فرزند ابراهیم) بین خودرو و دیوار مانده است. او از درد فریاد دلخراشی کشید که من ترسیدم و از پشت فرمان بیرون پریدم تا از آنجا فرار کنم. در همین لحظه برادرم «فضلالله» از راه رسید و خودرو را عقب کشید. من هم به خانه پدرم گریختم که داییام از ماجرا مطلع شد و مرا تحویل پلیس داد.»
در پی اعترافات متهمان، این پرونده جنایی به دادگاه کیفری یک خراسان رضوی ارسال شد و در شعبه ششم مورد رسیدگی دقیق قرار گرفت.
«حمزه» به قضات دادگاه گفت: «من میخواستم با ابراهیم و پسرش رو در رو صحبت کنم ولی آنها با سنگ و چوب به من حمله کردند که شیشه کنار راننده شکست و چوب به دست من خورد. خودرو را خاموش کردم و پیاده شدم ولی آنها همگی به طرفم هجوم آوردند و مرا کتک زدند. از ترس به درون خودرو رفتم و من هم خودرو را به سوی جمعیت حاضر راندم.
در این هنگام «کریم» را دیدم که کنار دیوار منزل همسایه در حال فرار بود. با خودرو به او زدم سپس دندهعقب گرفتم و رو به روی منزل «ابراهیم» ایستادم چون «بشیر» با آجر به شیشه جلو میکوبید. من هم نفهمیدم و با خودرو وارد منزل آنها شدم که در همین زمان «بشیر» بین خودروی من و دیوار کنار منزل گیر کرد که زخمی شد. آن لحظه در حال خودم نبودم. پای راست، دست چپ و لگنم آسیب دیده بود. به همین دلیل عمدا این کار را نکردم و قصد کشتن او را نداشتم.»
در همین حال متهم ادعا میکرد به دلیل شکستن شیشهها و چراغهای خودرو و با توجه به تاریکی شب دید کافی نداشته و میخواسته از محل فرار کند که این حادثه رخ داده است.
قضات پس از شنیدن اظهارات شهود و متهمان و با استناد به دلایل قاطع و مدارک موجود، در نهایت رای به قصاص نفس متهم دادند و رفتار او را عملی نوعا کشنده تشخیص دادند.
متهم به رای صادرشده از سوی قضات دادگاه اعتراض کرد و به این ترتیب این پرونده جنایی برای رسیدگی ویژه به شعبه ۳۲ دیوان عالی کشور ارسال شد.
قضات دیوان عالی نیز پس از واکاوی این پرونده، رای دادگاه را مطابق با موازین قانونی و شرعی تشخیص دادند و عینا به آن مهر تایید زدند.
با تایید حکم قصاص نفس، «حمزه» در آستانه اجرای حکم قرار گرفت و این پرونده به دایره اجرای احکام دادسرا ارسال شد.