خودکشی آقای داماد بعد قتل عروسش

به گزارش منیبان؛ پلیس با سررسیدن بموقع توانست کنترل اوضاع ساختمان پر از گاز را به دست گیرد و از یک انفجار مرگبار جلوگیری کند.

از ساعت 5/9 شب 25 دی ماه وقتی زن جوانی با مرکز 110 تماس گرفت و گفت که برادرش در تماس تلفنی ادعا کرده عروس سابقشان را کشته است، تراژدی یک جنایت خانوادگی رقم خورد. این زن که از برادرش شنیده بود وی می‌خواهد خودش را نیز از بین ببرد با نگرانی از پلیس کمک خواست و همین کافی بود تا مأموران کلانتری 128 تهران وارد عمل شوند و  خود را به خیابان ابوریحان در منطقه تهران‌نو برسانند.

بررسی‌های میدانی نشان داد که مرد 45 ساله به نام «محمدعلی» پس از قتل بهاره 34 ساله تهدید کرده که می‌خواهد با انفجار خانه‌اش خودش را بکشد، مأموران که با بوی شدید گاز مواجه شده بودند در نخستین اقدام، جریان گاز را از فلکه اصلی قطع کردند و سریع همه پنجره‌های ساختمان را باز کردند تا انفجار گاز همسایه‌ها را به مخاطره نیندازد.

بعد از مهار این انفجار مأموران خود را به قتلگاه زن جوان رساندند ودیدند محمدعلی کنار جسد وی روی زمین افتاده است.

دقایقی بعد با مخابره این جنایت تلخ به بازپرس حسین‌پور از شعبه 5 دادسرای امور جنایی تهران وی به تیمی از مأموران اداره 10 پلیس آگاهی مأموریت داد تا به رازگشایی از انگیزه محمدعلی در قتل همسر سابقش و جزئیات این جنایت بپردازند.

کارآگاهان در اقدام نخست به تحقیق از خانواده این زوج پرداخته و دریافتند آنها چهار سال پیش از هم طلاق گرفته‌اند اما به خاطر داشتــــن پسری 9 ساله با هم ارتباط دورادور داشتند و مدتی می‌شد به خاطر چگونگی نحوه سرپرستی پسرشان با هم اختلاف شدیدی داشتند.

اعضای خانواده بهاره ، ادعا کردند که داماد سابقشان در غیاب آنها با مراجعه به محل زندگی‌شان و به بهانه صحبت کردن با بهاره برای حل مشکل سرپرستی نوه‌شان زن جوان را راضی کرده تا به خانه وی در منطقه تهران‌نو بروند و در آنجا بهاره را به قتل رسانده است.

یکی از اعضای خانواده بهاره به کارآگاهان گفت:‌ اصلاً در جریان رفتن بهاره به خانه داماد سابق‌مان نبودیم تا اینکه از طرف خانواده‌اش با ما تماس گرفتند و ما را در جریان قتل بهاره قرار دادند و گفتند که محمدعلی می‌خواهد با انفجار خانه‌اش خودش را نیز بکشد. باور کردنی نبود و وقتی شنیدیم واقعیت دارد خانه خراب شدیم.

محمدعلی نیز در بازجویی‌های قضایی و پلیسی گفت: ما به توافق نمی‌رسیدیم و بهترین کار مرگ هر دو بود تا بچه‌مان آسوده‌تر زندگی کند. وقتی بهاره را راضی کردم به خانه‌ام بیاید وی پذیرفت تا مشکلاتمان را حل کنیم اما نشد و من بعد از قتلش گاز خانه را باز کردم تا با انفجار خانه، خودم نیز کشته شوم. بعد به خواهرم زنگ زدم که بگویم کارم تمام است و مراقب پسرمان باشد و نمی‌دانم چرا الان زنده‌ام و ای کاش می‌مردم!

منبع: ایران