انتقام جویی مرگبار از رقیب عشقی قدیمی
یک مرد که در جوانی به رقیب عشقی باخته بود به انتقامجویی مرگباری دست زد.
به گزارش منیبان؛ در این توطئه، زنی با همدستی پسر مورد علاقهاش در دوران جوانی توطئه قتل شوهرش را به مرحله اجرا گذاشت. اواسط تیرماه سالجاری مردی با مراجعه به دادسرای جنایی تهران از گمشدن پسر 37 سالهاش پرده برداشت.
او گفت: مهدی صبح زود از خانهاش در یافتآباد خارج شده و دیگر بازنگشته و به تماسهای مان نیز جواب نداد و موبایلش خاموش است.
اوادامه داد: هر جا را جستوجو کردم اما نتیجهای نداشته و هیچ کس از سرنوشت وی مطلع نیست.
جسدی در رودخانه
یک هفته از تجسسهای پلیسی برای یافتن سرنخی از مهدی نگذشته بود که مأموران کلانتری رباطکریم جسد مرد جوانی را در رودخانه یافتند.
خیلی زود مشخص شد که جسد متعلق به مهدی است و پدر مرد گمشده نیز با ناباوری در پزشکی قانونی با این جسد روبهرو شد و در حالی که شوکه بود اشکریزان به سر و صورتش زد و فریادزنان گفت: بالاخره پسرم را کشت! پدر سیاهپوش وقتی در برابر بازپرس جمشیدی از شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران ایستاد، گفت: مهدی و عروسم لیلا که 36 ساله است از مدتها پیش اختلاف داشتهاند و ممکن است پسرم قربانی توطئهای باشد که عروس ام برنامهریزی کرده است.
با ادعای این مرد، عروس وی تحت بازجویی قرار گرفت و گفت: مهدی خرید و فروش ضایعات میکرد، وی برای مدتی طولانی از خانه خارج میشد و آخرین بار وقتی برنگشت تصورم این بود باز درگیر کارهایش است و حالا که شنیدهام شوهرم کشته شده نمیدانم چه کسی و با چه انگیزهای این کار را کرده است.
تیم پلیسی که در بازجویی از لیلا متوجه تناقضگوییهای وی شده بود با آزاد کردن این زن ردیابیهای ویژه خود را کلید زد.
قاتل آشنا
مأموران پلیس در تجسسهای خود به سرنخهای مهمی دست یافتند و پرده از ارتباط تلفنی لیلا با مرد جوانی به نام محمدرضا برداشتند و این مرد مرموز را تحت تعقیب گرفتند تا اینکه یکشنبه 14 دیماه سالجاری وی در خانه مادرش دستگیر شد.
اعتراف به قتل
محمدرضا همان لحظه نخست وقتی دید پلیس و بازپرس شک ندارند که وی قاتل مهدی است لب به اعتراف گشود و گفت: کلید را از لیلا گرفته بودم. دو روز پیش از جنایت به خانه مهدی رفتم اما نتوانستم خودم را راضی کنم تا او را بکشم اما با ادامه تهدیدات مهدی دو روز بعد، نیمههای شب بهراحتی داخل خانه رفتم. مهدی در طبقه دوم خوابیده بود و سه کودکش طبقه بالا بودند. لیلا بیدار بود و مرا دید. از او خواستم پیش بچههایش برود تا شاهد صحنه قتل نباشد. لیلا به طبقه بالا رفت و من با لوله گازی که همراه داشتم چند ضربه به سر مهدی کوبیدم وقتی مطمئن شدم دیگر نفس نمیکشد او را در پتویی پیچیدم و درون صندوق عقب خودرویش گذاشتم.
باید هر طوری که شده از شر جسد او راحت میشدم به همین دلیل به سمت رباطکریم رفتم و او را داخل رودخانه انداختم. سپس به سمت واوان رفتم و خودروی مهدی را هم آنجا رها کردم اما چند روز بعد با پیدا شدن جسد او کمی بنزین خریدم و خودرو را دور از چشم دیگران آتش زدم تا اثری از آن نماند.
محمدرضا درباره علت کشتن مهدی گفت: یک روز مهدی که دوست صمیمیام بود گفت که قصد دارد با لیلا ازدواج کند. به او گفتم با لیلا رابطه دوستی دارم و با هم قرار ازدواج گذاشتهایم وقتی با اصرار مهدی روبهرو شدم عکسها و نامهها را به وی نشان دادم تا شاید او منصرف شود اما مهدی نه تنها منصرف نشد بلکه آن را وسیلهای برای تهدید لیلا قرار داد.
چند ماه بعد لیلا به خاطر ترس از آبروریزی و افشاگری مهدی با وی ازدواج کرد. من نیز با ازدواج آنها به سراغ زندگی خودم رفتم اما مهدی دست بردار نبود و هر از گاهی مرا تهدید میکرد. فکر میکردم گذشت زمان و به دنیا آمدن بچههایش باعث شود او این موضوع را فراموش کند اما مهدی همیشه مزاحم من میشد و مرا تهدید میکرد. تعجب میکردم زیرا او خودش همه چیز را میدانست و با این آگاهی با لیلا ازدواج کرد. حدود چهار سال پیش لیلا با من تماس گرفت و با گریه و زاری مرا دلیل بدبختی و زندگی سیاه خود دانست و گفت اگر عکسها و نامهها را به مهدی نشان نمیدادی زندگی من این چنین شوم و سیاه نبود. از همان روز سعی کردم مهدی را قانع کنم که همه چیز تمام شده است اما تهدیدات او بیشتر شد به طوری که او حتی از به قتل رساندن فرزندانم سخن میگفت، دیگر تحملم تمام شده بود به همین دلیل کلید حیاط خانه مهدی را از همسرش گرفتم و نقشه قتل او را کشیدم. بنابر این گزارش، لیلا هم از سوی پلیس دستگیر شد و پذیرفت در توطئه قتل دست داشته است و از زندگی تحقیرآمیز با مهدی خسته شده بود.