ماجرای کتک خوردن‌های داماد جوان از عروسش

صدایش پشت تلفن می‌لرزید، گاه سرفه‌ای می‌کرد تا صدایش صاف شود و گاه نفس عمیقی می‌کشید تا شاید لرزش صدایش را کمتر کند. می‌گفت: 6 ماه است که عقد کرده‌ایم، چند روز پیش به همسرم با عصبانیت گفتم: «مجبور به ازدواج با او شده‌ام و علاقه‌ای هم به او نداشتم» همین باعث شد همسرم دیگر با من حرف نزند و حالا هم شنیده‌ام درخواست طلاق داده است. در حالی که من فقط در عصبانیت چنین حرفی را به او زده‌ام و قصدی نداشتم.

ماجرای کتک خوردن‌های داماد جوان از عروسش
پیشنهاد ویژه

به گزارش منیبان؛ اسمش محمد-پ است 21 ساله و شیرازی مقیم تهران، توضیح می‌دهد که با دخترخاله‌اش ازدواج کرده و ادامه می‌دهد: خانواده‌ام خواستند با او ازدواج کنم چون معتقد بودند ممکن است زمان ازدواج بگذرد! نفسی می‌کشد و می‌گوید: من متولد سال 71 هستم و همسرم متولد سال 61 یعنی ده سال از من بزرگتر است.

خانواده‌ام گفتند دخترخاله‌ات ممکن است دیگر نتواند ازدواج کند و تو باید با او ازدواج کنی.

من نمی‌توانستم با این ازدواج مخالفت کنم، اگر مخالفت هم می‌کردم نتیجه‌ای نمی‌داد، مرا شب بردند خواستگاری و همانجا صیغه عقد را جاری کردند و ما شدیم زن و شوهر...

با شنیدن حرف‌‌های این جوان درباره ازدواج اجباری‌اش آن هم با دخترخاله‌ای که ده سال از او بزرگتر است به فکر معکوس شدن ازدواج‌ اجباری می‌افتم، زمانی پدرها، برادر‌ها و مادرها، دختران را مجبور به ازدواج می‌کردند و حالا این جبر برعکس شده و به پسر‌ها رسیده، پسر 20 ساله با دختر 30 ساله، شاید اگر عشقی در میان بود، می‌شد پذیرفت و حتی می‌توان باور کرد. ازدواج مردی با زنی بزرگتر از خود به خودی خود امر نکوهیده و ناپسندی نیست، اما وقتی اجبار باشد ناپسند است چه ازدواج با دختر یا پسری کوچکتر یا چه بزرگتر از خود و چه ازدواج اجباری به دلیل مناسبت‌‌های فامیلی!

این جوان می‌گوید: 110 سکه مهریه دخترخاله‌ام کردم و نمی‌خواهم طلاقش بدهم ولی اگر مهریه‌اش را بخواهد به اجرا بگذارد و مرا به زندان بفرستد چه باید بکنم؟ توضیح می‌دهم که اگر توان مالی نداشته باشی به زندان نمی‌روی قسطی باید پرداخت کنی و حتی پرداخت مهریه دلیلی بر طلاق نیست و... می‌پرسد: راستی اگر رفتیم به دادگاه می‌توانم از قاضی بخواهم او کمتر کار کند و بعدازظهر‌ها خانه باشد؟ می‌گویم: نیازی نیست قاضی بگوید، خودت هم بگویی کفایت می‌کند. می‌گوید: خودم دو بار به همسرم گفتم و هر دو بار زده زیر گوشم و گفته که به من ربطی ندارد.

حکایت این جوان حکایت عجیبی است، گاه او بغض می‌کند، گاه حس مردانه می‌گیرد و گاه کودکی می‌شود در مخمصه‌ای عجیب گیر کرده، گاه عاشقی می‌شود که از عشق لطمه خورده، اما او از زندگی‌اش ناراضی است، درآمدش ناچیز است و زندگی‌اش روی هوا، شاید این حکایت برخی دیگر از جوانانی باشد که مجبور به انجام ازدواج‌‌های این چنینی می‌شوند.

 اجبار در ازدواج به‌خودی خود، غلط است حال اگر این اجبار برای ازدواج پسری با دختری بزرگ‌تر باشد که می‌شود «غلط اندر غلط»! محمد عرفانی، جامعه‌شناس می‌گوید: زندگی سنتی محاسنی دارد و معایبی. قطعاً استحکام خانواده و پایبندی به ارزش‌‌های خانوادگی از محاسن این نوع زندگی است ولی وقتی در یک خانواده سنتی شیوه سالارمنشی اعمال شود همین محاسن هم دیگر معایب خواهند بود.

پدرسالاری، مادرسالاری و حتی فرزندسالاری می‌تواند یک خانواده را در معرض خطرات جدی قرار دهد. سالار‌های خانوادگی کار‌های خود را با جبر و زور پیش می‌برند. آنها باید‌ها و نباید را حاکم می‌کنند، دیکتاتوری خانوادگی به وجود می‌آید و در این صورت همه چیز باید آنگونه باشد که آنها می‌خواهند.

این جامعه‌شناس می‌افزاید: ازدواج جامعه را سالم می‌کند ولی اگر منطقی پشت آن نباشد نه فقط فرد را که جامعه را هم از سلامت می‌اندازد. وقتی شما می‌گویید ازدواج پسر 21 ساله با دختر 31 ساله، آن هم با اجبار، یعنی هیچ منطقی پشت آن نیست.

این ازدواج یا به شکست می‌انجامد یا در درازمدت زن و مرد را به مسائل دیگری می‌کشاند. نه این که صد درصد این نوع ازدواج را تقبیح کنیم، بسیاری این چنین ازدواج کرده‌اند و از زندگی‌شان هم راضی هستند ولی وقتی منطق و مهر و محبتی پشت آن نباشد نتیجه می‌تواند هولناک و فاجعه‌آمیز باشد.

آیا می‌توان این جوان را یک قربانی ازدواج قلمداد کرد؟ شایان عزتی، روانشناس، می‌گوید: قطعاً او یک قربانی است، قربانی نگاه غلط به ازدواج. این که دخترخاله چون به اصطلاح پیروقت ازدواجش گذشته بود و باید با ازدواج مشکلش را حل کند امری غلط است.

چنین ازدواجی آن هم بدون عشق و محبت در هر شرایطی نه تنها آن دختر را در زندگی دچار مشکل می‌کند بلکه چون مجبور به ازدواج بوده، چندان تعلق خاطری به آن زندگی احساس نمی‌کند. این بحث در مورد پسر بدتر است. محمد جوان است ولی وقتی به 35 سالگی می‌رسد اطرافیان و دوستان خود را می‌بیند که یک زندگی منطقی دارند، آن گاه سرخورده از زندگی خود به دنبال گزینه‌‌های دیگری خواهد رفت و در نهایت فاجعه خواهد آفرید.

این کارشناس روانشناسی می‌گوید در ازدواج بحث کوچکی یا بزرگی دختر و پسر مطرح نیست بحث تفاوت سن و سال می‌تواند مشکل‌ساز شود اما نمی‌توان حکم قطعی داد بلکه باید گفت در زندگی محمد جوان و همسرش نه فقط این مسئله مشکل‌ساز است بلکه اجبار هم اضافه شده و نتیجه‌ای که در پی‌خواهد داشت اصلاً معقول و منطقی نخواهد بود.


ت ت
کدخبر: 92043 تاریخ انتشار
در رسانه های دیگر بخوانید
ارسال نظر

پربیننده‌ترین