موساد از چه زمانی در ایران نفوذ کرد؟
وب سایت کانال ۱۲ اسرائیل در گزارشی در رابطه با حضور نیروهای نظامی صهیونیستی در اقلیم کردستان و ارتباط با سازمان موساد با کردستان عراق نوشت: یک هفته پیش سرهنگ دن زیو، در مورد یکی از عملیات مخفیانه ای که در دهه ۱۹۶۰ در منطقه کردستان برنامه ریزی کرده بود، اطلاعاتی را ارائه داد. وی اطلاعاتی را ارائه داد که همانند آن هرگز گفته نشده بود.
به گزارش مُنیبان، وب سایت کانال ۱۲ اسرائیل در گزارشی در رابطه با حضور نیروهای نظامی صهیونیستی در اقلیم کردستان و ارتباط با سازمان موساد با کردستان عراق نوشت: یک هفته پیش سرهنگ دن زیو، در مورد یکی از عملیات مخفیانه ای که در دهه ۱۹۶۰ در منطقه کردستان برنامه ریزی کرده بود، اطلاعاتی را ارائه داد. وی اطلاعاتی را ارائه داد که همانند آن هرگز گفته نشده بود. در اواسط دهه ۱۹۶۰ زیو برای انجام اقدامات عملیاتی به کردستان اعزام شد و به همین منظور از تیپ چتربازان به سازمان موساد منتقل شد.
وب سایت کانال ۱۲ اسرائیل افزود: داستان دن زیو، نگاهی اجمالی به رابطه طولانی و عمدتاً مخفی بین اسرائیل و کردها دارد. رابطه ای که در دهه ۱۹۶۰ آغاز شد، زمانی که اسرائیل در آرزوی ایجاد ائتلافی از نیروهای غیر عرب در خاورمیانه بود تا درجه خاصی از برتری در برابر اتحاد کشورهای عربی در مبارزه با اسرائیل به دست آورد. موساد با کمک حکومت ایران (پهلوی) مبارزان رهبر معروف کرد مصطفی بارزانی را مسلح و آموزش داد.
این وب سایت اسرائیلی هم چنین در این گزارش به صراحت اعلام کرده است: ارتباط اسرائیل و اربیل، پایتخت کردستان عراق، قوت گرفت و تا این سال ها و تا زمان جنگ با داعش ادامه یافت. حتی در رسانههای خارجی گزارش شد که اسرائیل به پیشمرگههای برای مبارزه با سازمان تروریستی کمک کرده است.
وب سایت کانال ۱۲ اسرائیل در ادامه گزارش خود و در رابطه با یکی از عملیات های موساد در منطقه اقلیم کردستان نوشت:
«سرهنگ دن زیو در سخنان خود در رابطه با ماموریت کردستان عراق اینگونه روایت میکند: پیشمرگه های کرد مملو از تجهیزات و سلاح از دامنه کوه بالا رفتند. سه گردان مجهز شروع به محاصره هدف مورد نظر کردند که از دور به وضوح قابل مشاهده بود - سد دوکان در کردستان عراق که بر روی یکی از شاخه های فرات قرار دارد و بخشی از حوضه رود دجله است. هدف گرفتن سد از نیروهای عراقی مستقر در آنجا بود.»
«نیروهای کرد خود را در امتداد سد قرار دادند بدون اینکه توسط سربازان عراقی که از آن محافظت می کردند، دیده شوند. یک گردان عراقی آنجا بود که تعدادی از سربازانش به صورت شیفتی از پل محافظت می کردند. باید به اردوگاه آنها حمله می کردیم، اما داستان این بود که موانع (در برابر تانک ها و هواپیماها) را کجا قرار دهیم و چگونه از آنها محافظت کنیم.»
«برای من روشن بود که بعد از حمله ما، عراقی ها از کوره در می روند و با نیروهای زرهی و نیروی هوایی می رسند و تلاش خواهند کرد تا یک ضد حمله را سازماندهی کنند. کردها هیچ راهی برای دفاع از خود در برابر حملات هواپیما نداشتند.»
«بلوک ها را داخل غارها قرار دادم، و خمپاره ها را بدون ترس در برابر نیروهای زرهی عراق در آنجا مستقر کردیم. من برای حفاظت از اردوگاه و در صورت احتمال حمله نیروهای پیاده نظام، خمپاره ها را در غارهایی که در مناطق تحت کنترل قرار داشت، پخش کردم. با انجام این کار، نقطه ضعف کردها را برطرف کردم.»
«زیو به یاد می آورد: زمانیکه همراه با هیئتی به کردستان رفتم، ستاد مرکزی در تل آویو از من پرسید که آیا می توان کارهایی را انجام داد که باعث آزار عراقی ها شود؟ یکی از سؤالات آنها این بود که آیا میتوان سد را فتح کرد؟»
«من چندین گشت به سمت سد ترتیب داده ام تا مشاهداتی داشته باشم و سعی کنم در صورت امکان به این سوال پاسخ دهم. عراقی ها یک گردان پیاده برای حفاظت از سد در آنجا مستقر کرده بودند.»
«زوی زمیر (رئیس وقت موساد) به من گفت: ' اجازه برای عملیات شما وجود دارد. برای این کار برنامه ریزی و آموزش کردها را شروع کنید. ما از فاصله حدود ۳۰۰ متری سد را رصد کردیم و من یک نقشه در ذهن داشتم که به آن فکر کردم. اما در تیم گشت فرماندهان که با فرماندهان سه گردان کرد انجام دادم، تصمیم گرفتم در مورد نحوه حمله با آنها "مشاوره" کنم.»
"رئیس موساد گفت: "اجازه صادر شد، آموزش کردها را شروع کنید"
عملیات مخفی که به دلیل یک کت شکست خورد.
«هر کدام از آنها به روش خود طرحی برای حمله بیان کردند، اما پس از اینکه من سؤالات حرفه ای پرسیدم - اینکه چگونه با این یا آن مشکل عملیاتی برخورد می کنند - همه آنها با روش حمله من هماهنگ شدند.»
«دو هفته بعد، وقتی همه چیز آماده شد، پیامی از زوی زمیر دریافت کردم که طبق آن من باید همه چیز را جمع میکردم و به ایران بازمیگشتم. اختلاف سختی بین ما پیش آمد. من به او توضیح دادم که باید فرماندهی نیرو را بر عهده بگیرم و او جواب داد: خون یک سرباز اسرائیلی در سرزمین بیگانه ریخته نخواهد شد.»
«دو هفته قبل از عملیات، چارهای جز تحویل دادن طرح ها و اختیارات به فرمانده نیرو های کرد نداشتم و به اسرائیل بازگشتم. مدتی بعد، زوی زمیر تماس گرفت و به من خبر داد که عملیات انجام شده است. پیشمرگه ها سد را اشغال کردند و عراقی ها شکست خوردند و فرار کردند.»
«دو هفته بعد سازمان موساد با من تماس گرفت و به من گفت که ارتش عراق با تانک ها و هواپیماها حمله متقابل انجام داده و سد را پس گرفته است. سعی کردم بفهمم چه اتفاقی افتاده و وقتی دلیل آن را فهمیدم شروع به خندیدن کردم.»
«سربازان عراقی که از سد دفاع میکردند، یک کت بزرگ انگلیسی به نام شنل داشتند. کت بلندی است که از بالای زانو می گذرد و از شما در مقابل سرما محافظت می کند و هر کردی خوشحال می شود یکی از این ها را در خانه داشته باشد. بنابراین پس از اشغال سد، برخی از سربازان کرد به سادگی شنل های سربازان عراقی را که کشته یا اسیر شده بودند، برداشتند.»
«یادتان هست از موانعی که در برابر ضدحمله عراق قرار داده بودم برایتان گفتم؟ همه آن پیشمرگانی که در غارهای مستقر شده بودند، یکی دو روز منتظر ماندند و فهمیدند که از غنیمت گرفتن عقب مانده اند، آنها دیدند دوستانشان که به سد حمله کرده بودند، با شنل ها و پالتو ها جشن گرفته اند و چیزی گیر آنها نمی آید. به همین دلیل سربازان پیشمرگه به سادگی مواضع پدافندی را ترک کردند و غارها را با موانع و خمپاره ها خالی گذاشتند و به توزیع غنائم پرداختند.»
«بنابراین وقتی عراقی ها با تانک ها آمدند، کسی نبود که از اردوگاه نیروهای پیشمرگه دفاع کند. حق با کردها بود. شنل ها واقعاً خوب گرم میکرد!»
«به این ترتیب یک عملیات مخفی به دلیل یک شنل شکست خورد و این موضوع (از دست دادن سد دوکان) هنوز کشاورزان کرد را برای دسترسی به منابع آبی برای زراعت تحت تأثیر قرار می دهد و این سؤال را ایجاد می کند که آیا اسرائیل این بار نیز به کمک متحدان وفادار خود خواهد آمد یا خیر؟»/ مشرق