آرزوهایت را بنویس، به در یخچال بچسبان!
«آنها ماشینهای گرانقیمت سوار میشوند و خانههای بزرگی دارند اما اگر یک کارآفرین واقعی باشند نه یک بچه پولدار، قطعاً به شما خواهند گفت چه رنجها و مرارتهایی برای رسیدن به اهداف خود متحمل شدهاند.»
به گزارش منیبان، روزنامه ایران نوشت: «همان مقایسه قدیمی که کارمندی بهتر است یا شغل آزاد، آبباریکه همیشگی یا یکشبه پولدارشدن؟ به نظر میرسد این روزها کفه ترازو برای راهانداختن کسب و کار شخصی یا کارآفرینی سنگینتر از همیشه است. سایتهای زیادی برای راهانداختن کسب و کار شخصی و آموزش کارآفرینی راه افتاده و شبکههای اجتماعی با ارائه تصویری شیک و مدرن از جوانانی خوشپوش که از این طریق ثروتمند شدهاند این شیوه از کسب درآمد را تبلیغ میکنند. کاری به نظر راحت و موجه اما در واقع بسیار پیچیده و پر دستانداز. آیا شبکههای اجتماعی همه واقعیتهای این روش از کسب درآمد را به شما میگویند؟ رؤیای یکشبه پولدارشدن در جوانی با راهاندازی کسب و کار شخصی حقیقت دارد؟
بد نیست همین ابتدا بگوییم که راهانداختن کسب و کار شخصی و کارآفرینی شاید یکی از بهترین مسیرها برای رسیدن به درآمدی سالم و در عین حال در راستای منفعت عمومی باشد اما مسأله اصلی اینجاست که معرفی این سبک از درآمدزایی به فرمولهای زرد موفقیت گره خورده است. همان فرمولهای طلایی که دنیا از دریچه آن جایی است که میتوان هر آن چه را از صمیم قلب خواست، به دست آورد.
محمد ناطقی، مشاور اقتصادی، میگوید: «روانشناسی موفقیت به مردم زندگی تمیزی ارائه میدهد. واقعیت این است که آدم کارآفرین زندگی سختی دارد و چندین بار شکست میخورد. آدمهای کمی بودهاند که در سن کم بدون شکست موفق شدهاند و آنها هم احتمالاً با شانس اما همان تعداد اندک هستند که الگو شدهاند. من نمیگویم کارآفرین نشویم یا سراغش نرویم، بلکه میخواهم بگویم بدانیم در مورد چه چیزی حرف میزنیم. بدانیم اگر به این راه میآییم ریسک هم وجود دارد. در کارآفرینی ۹۹ نفر شکست میخورند و یک نفر پیروز میشود.»
او از مقالهای که دانشگاه امآیتی تهیه کرده، میگوید که در آن بر اساس تحقیقات نشان داده شده رده سنی مدیران هایتک (پیشرفته) در سیلیکونولی (منطقهای در ایالت کالیفرنیای امریکا که شرکتهای پیشرو و مطرح انفورماتیک در آن قرار دارند) بالای ۴۲ سال است و این واقعیت در تناقض با رؤیای ثروتمندشدن در جوانی است: «تحقیقات میگوید کارآفرینشدن نیاز به چندین بار شکست خوردن دارد. ما به دادههای غلط کاری نداریم، دادههای واقعی نشان میدهد اکثر کارآفرینان در دهه ۴ یا ۵ زندگی موفق میشوند. بسیاری از الگوهایی که به عنوان فرد جوان موفق معرفی میشوند افرادی هستند که پدر و پدربزرگ آنها در گذشته ثروتمند بودهاند و حالا فرزندان آنها وارث آن ثروت هستند.»
کسی آن سمت قضیه را به ما نمیگوید. شما یک پسر یا دختر جوان میبینید که مدعی است روی پای خود ایستاده و کار و کاسبی خودش را راه انداخته و موفق هم بوده، حالا یا با ثروت پدر یا تلاش خودش؟ ناطقی معتقد است مردم خیلی از مواقع تنها به بازده بالای یک کار پرریسک مانند سرمایهگذاری در بازار بورس نگاه میکنند: «مردم فکر میکنند آن یک نفری که برنده میشود آنها هستند.»
مرضیه سمیعی یک کارآفرین نمونه است؛ کسی که بعد از بازنشستگی در ۵۴سالگی با تکیه بر تجربه سالها مسئول فنی کارخانههای مختلف، کسب و کار خودش را راه انداخت. وقتی از او میپرسم این راه چه سختیهایی داشت، میگوید: «اصلاً راحت نبوده و پوست انداختیم تا به مرحله سوددهی رسیدیم.» او که حالا مدیرعامل شرکت تولیدی داروهای گیاهی و فرآوردههای گیاهان دارویی است، کار را با یک شریک که عضو هیأت علمی دانشگاه است و یک مدیرعامل کارخانه و دو دختر خود شروع کرد و از روز اول بنا داشت مثلت تجربه و علم و سرمایه را در کنار هم داشته باشد: «تقریباً یک سال و نیم تا دو سال طول کشید که ما به محصول رسیدیم و سودآوری داشتیم ولی همان دو سال هر کدام به اندازه ۲۰ نفر کار کردیم و دویدیم.»
او از افراد دیگری میگوید که با وامهای مختلف، کارها و سرمایه گذاریهای شخصی دیگری انجام دادهاند و کاری را که برای آن وام گرفتهاند، راهاندازی نکردهاند: «ابتدا باید بازار محصول تولیدی را سنجید وگرنه سرمایه را از دست خواهید داد. حقیقتاً کار بسیار سختی است و بدون آگاهی نمیتوان پیش رفت. فردی که وارد عرصه کارآفرینی میشود باید حتماً سختی کار را به جان بخرد، عاشق کارش باشد، حتماً تجربه کار را داشته باشد و اگر خودش تجربهای ندارد از کسی که با تجربه است کمک و مشورت بگیرد. باید تلاشگر باشد و با کمی سختی و مشکلات جا نزند. باید تمرکز داشته باشد و دائم از این شاخه به آن شاخه نپرد.»
او میگوید با نوشتن خواستهها روی کاغذ چیزی محقق نمیشود و راهانداختن کار بیش از این که ذهنی و حسی باشد مستلزم تلاش شبانهروزی و ناامیدنشدن است. سعید لاریجانی مدیر سرمایهگذاری خصوصی «pe» معتقد است یکی از دلایلی که باعث گرایش مردم به راهانداختن کسب و کار شخصی میشود، شرایط اقتصادی کشور است. شرایط تورمی و شوکهای قیمتی که باعثشده دستمزدبگیران به سمت راهانداختن کسب و کار شخصی بروند: «در این شرایط شاهد هستیم آدمهایی که کارمند بودهاند و به طور طبیعی انباشت ثروت نداشتهاند دچار ضرر بیشتری میشوند. در هر شوک تورمی ثروتمندان ارزش سرمایهشان بالا میرود و آنانی که منبع درآمدشان کار ثابت است و دستمزد دریافت میکنند فقیرتر میشوند.»
به اعتقاد وی اگر در گذشته کار، سرمایه و بهرهوری ستونهای کار اقتصادی بودند امروزه دانش در کار اقتصادی نقش مهمتری را ایفا میکند: «نسل جدید با سابقه صرفاً آکادمیک و بدون سابقه کار زیاد میتوانند دانش کسب کنند و از محل این دانش برای خودشان تولید ثروت کنند. مصادیقی هم هست اما با این که کم است این تصور را ایجاد کرده که هر فردی میتواند یکی از این آدمها باشد.»
لاریجانی حمایتهای دولتی و سیگنالهای نهادهایی را که در این زمینه کار میکنند هم دلیل گرایش مردم به این شیوه کسب و کار میداند.
لاریجانی معتقد است تب کارآفرینی و راهانداختن کسب و کار شخصی مخصوص ایران نیست و نمونههایی از کشور امریکا مثال میآورد که دانشجویان کامپیوتر اگر پیش از این رؤیای پیوستن به شرکتهای بزرگ را داشتند حالا در پی راهانداختن کار اقتصادی خودشان هستند: «من فکر میکنم هنوز روحیه کارآفرینی در ایران کم است و باید بیشتر روی آن کار شود ولی اصول و چارچوبی دارد. خوشبختانه روند خوبی به وجود آمده و دانشکدههای امبیای زیادی راه افتاده که این سیگنال را میدهد که تقاضا در این حوزه زیاد شده است. البته این دانشگاهها بیشتر مهارتی است.»
آیا آینده از آن افرادی است که با خلاقیت شخصی و پیگیری دنبال رؤیاهای خود میروند؟ نوعی از مشاغل کارمندی در آیندهای که بهسرعت به سمت تکنولوژیکشدن میرود توسط روباتها تسخیر میشود؟ لاریجانی معتقد است آدمها ظرفیت بیشتری از این دارند که میدان را برای ماشین خالی کنند: «این مسأله مهم است که اتوماسیون در حال پیشرفت است و در آینده بخشی از کارهای کارمندی را روباتها به عهده میگیرند و آدمها باید دنبال فرصتهای جدید خلق ارزش باشند. از نظر من روحیه کارآفرینی چیز مفید و آیندهنگرانهای است.»
نباید فراموش کرد که روحیه بهتنهایی کافی نیست و راه کسب درآمد با تلاش و تمرکز و تجربهاندوزی است که به ثمر میرسد. سختی و مرارتی که شاید در نگاه به الگوهایی که از این طریق به درآمد رسیدهاند، دیده نشود. آنها ماشینهای گرانقیمت سوار میشوند و خانههای بزرگی دارند اما اگر یک کارآفرین واقعی باشند نه یک بچه پولدار، قطعاً به شما خواهند گفت چه رنجها و مرارتهایی برای رسیدن به اهداف خود متحمل شدهاند.»