انتقاد یک اصلاح طلب از لیلاز: سعید خود نماد تعارض های وحشتناک است
یک فعال سیاسی اصلاح طلب گفت: سعید لوله توپ را عامل تضمین می داند و در جای دیگری تلویحاً معتقد است که دستیابی به بمب اتم تضمین امنیت ژئوپلیتیک ایران است.
به گزارش منیبان، فیاض زاهد، روزنامهنگار و تحلیلگر، در نقد سخنان سعید لیلاز در گفتوگو با روزنامه اعتماد در یادداشتی در این روزنامه نوشت: بسیاری از روابط بسیار نزدیک و گرم من با سعید لیلاز باخبرند. ما هم رشته، همکار، همرزم، هم سلول و دهها نقطه اشتراک دیگر داشته و داریم.او یکی از صمیمی ترین و دلنوازترین دوستان من است. زمانی که در اوین درس می خواندیم، برای اینکه به کدام سلول برود سرودست شکسته می شد. تحصیلکرده تاریخ و مسلط بر علم اقتصاد. روزنامه نگری شریف و بدون تردید یک نخبه تمام عیار.
اینها را گفتم تا به قول بیهقی در میانه بدی گفتن و نیک گفتن تعادلی ایجاد نمایم. سعید خود نماد تعارض های وحشتناک است. به برخی از آنها اشاره می کنم. او در این مصاحبه و البته در بسیاری از جلسات این نظرات را طرح می کند. تسلطش بر حوزه های بحث و البته توان بالای لفاظی در کنار میراثی که از عبید زاکانی به همراه دارد آدمی را گاهی چنان مفتون میکند که میتواند گندم را به جای جو به شما قالب کند.
سعید دارای پشتوانه قدرتمند نظری چپ است. چپ کلاسیکی که در روندها به چپ دینی هم تنهای زده است. بسیاری از تحلیلهای سعید به نظرم ریشه در فهم دیالکتیکی یا ماتریالیسم تاریخی دارد. تاریخ و اقتصاد که او در هر دو تنفس کرده، ابزار فاوست گونه ای در او شکل داده است. سعید در ماههای اخیر سخنانی بر زبان جاری می کند که قابل فهم نیست اما توجیه کننده شرایط موجود قدرت در ایران است. بسیاری ماجرا را به آن نوار صوتی تقلیل میدهند، اما من که با او در بدترین شرایط زیست کرده ام می دانم تا چه اندازه ای شریف و اصیل است. مشکل سعید لیلاز به تعارضی برمیگردد که موجب این التقاط می شود. او در جبهه اصلاحطلبان است، اما مانیفستی که از جهان پیرامونی ارائه میدهد، راست افراطی در ایران را مدهوش میکند. عیب بزرگ سعید آن است که به آن متوهمان بیسواد و مکتب نرفته ابزار تئوریکی میدهد و با بستهبندی زیبا جنسهای بنجلشان را قابل عرضه میکند. سعید آمریکا را یک نظام امپریالیستی می داند-که هست-. از نظر او همچنان مهمترین نبرد تاریخی، این تعارض طبقاتی است. وی همواره بر این گزاره تاکید کرده که نمیتوان به آمریکا اعتماد کرد. این سخن درستی است و با سابقه تاریخی آمریکا هم سازگار است اما او پاسخ نمیدهد که آیا در جهان امروز آمریکا که هیچ، به بحرین هم میتوان اعتماد کرد؟ به پاکستان و افغانستان چطور؟ جهان امروز محل تنازع بقا است. تلاش برای اشغال سهم بیشتر منافع. در علم سیاست مدرن بر آن نام منافع ملی نهادهاند. در این چارچوب نمیتوان به هیچ کشوری اعتماد و تکیه کرد. جهانی که به تعبیر تامس هابز، قدرت، قدرت را مهار میکند. اما لیلاز وقتی با حرارت به رابطه و یا گفتگو و تعامل با آمریکا واکنش نشان می دهد، چشمانش را بر دیگر اقطاب قدرت جهانی میبندد. مثلاً درباره چین و روسیه ساکت است. من نمیگویم رابطه با غرب باید به معنای قطع رابطه با شرق باشد. مهمترین دستاورد این انقلاب بزرگ، سیاست نه شرقی و نه غربی است. یعنی آمریکا همانقدر منفور است که روسیه و چین و انگلستان باید باشند. ما که نمی خواهیم از خاندان های سلطنتی اروپایی و آمریکا مانند دوره بیسمارک یا دولتهای تزاری و فئودالی چین عروس بگیریم! ما میخواهیم از مزیت ارتباط سالم با جامعه جهانی بهره ببریم. هم با روسیه کار کنیم هم با چین و البته اروپا و آمریکا.
سعید معتقد است آمریکا مترصد خروج از برجام است. شاید چنین هم باشد، اما باید به عقل سلیم آن دولت شک کرد که چرا برای خروج از برجام دو سال است که برای بازگشت به برجام تلاش میکند!
به همان دلایلی که آمریکا میتواند دوباره از برجام خارج شود، برای ایران هم این امکان متصور است.
لیلاز بر این باور است که تضامین محکم برای مناسبات ایران و غرب، برجام نیست، بلکه توافقات دوجانبه یا پروژه محور است. این حرف می تواند درست باشد، اما با انجام برجام راه آسانتری برای حل و فصل دیگر موارد مورد اختلاف ایجاد میشود. سعید لوله توپ را عامل تضمین می داند و در جای دیگری تلویحاً معتقد است که دستیابی به بمب اتم تضمین امنیت ژئوپلیتیک ایران است.
اما سعید نمیگوید که اگر ما شرکت های بزرگ آمریکا و اروپایی را در پروژههای بزرگ نفت و گاز، پتروشیمی، مسکن و خودرو و هاب منطقه ای و دهها پروژه دیگر درگیر کنیم، باز هم از برجام خارج میشوند؟ او جواب این نکته را می داند. اما چرا چنین تحلیل می کند رمز و راز ماجراست!
من با این نظریه منسوخ مخالفم. جهانی که سعید تصویر می کند به دوره فردریک کبیر در پوتسدام مربوط است. دوره پیش از جنگ جهانی اول. اسمش را صلح مسلح نهاده بودند. شبیه همان چیزی که پیش از پیمان سالت وجود داشت؛ قدرت های بزرگ با داشتن بمب اتمی صلح را تضمین میکنند. چون گرگها شبها روبروی هم و با چشم بیدار میخوابند!
اما روند توسعه و تغییرات جهانی خلاف این نظریه را تایید میکند. به مهمترین الگوی این تغییرات در شرق آسیا نگاه کنید. چین در سال 1979 که در ایران انقلاب شد، جهش خود را تحت تعالیم چئون لای و دنگ شیائوپینگ آغاز کرد. مناطق آزاد تجاری سنگ بنای این تحول شد. در آن سالها نیمی از مردم چین از علف، ساقه های درخت و هر جنبنده ای که بر زمین راه می رفت ارتزاق میکردند. اصلاح راهبردها امروز چین را تنها در عرض 40 سال به این نقطه رسانده است. به سعید عزیزم این 40 سال را یادآوری میکنم. 40 سال.
مالزی، کره جنوبی، تایلند، و از همه مهمتر ویتنام نمونههایی از این تغییر راهبرد هستند. امروز کره شمالی نه توپ که موشک های قارهپیما با کلاهک هستهای دارد، و کره جنوبی جزو ده کشور عضو باشگاه تریلیون دلاری های جهان است. سعید میداند که اگر سامسونگ، هیوندایی به مردم کره شمال کمک های غذایی نرسانند، بخشهایی از مردم کره شمالی از گرسنگی خواهند مرد.
ویتنام کشوری که در جنگ با آمریکا بود. کشوری که سمبل امثال من و سعید در سالهای جوانی بود. با سرخوشی شعار می دادیم که آمریکا پوشالی است؛ ویتنام گواهی است.
اما امروز ویتنام تغییر کرده است. اگر ویتنام دست از کار بکشد، بسیاری ازمردمان جهان کفش و پوشاک برای پوشیدن ندارند. سطح درآمد ویتنام در این حوزه را با پول نفت ما مقایسه کنید. زمانی رفتن به تایلند ممنوع بود، امروز این کشور در آستانه جهش بزرگی است. سعید که اقتصاد می داند به وضعیت لهستان و بنگلادش بنگرد، آنها سالهاست لوله توپ را مانند فاتحان نبرد ترافالگار ذوب کرده و با موادش شیرهای برنزی ساخته اند تا توریست جذب کنند.
از سویی سربازی که گرسنه باشد، ناامید باشد، لوله توپ به کارش نمیآید.
برجام برای ایران تنها راه نیست. سعید حرفهای مهمی هم زده است. اینکه ایران شاهد فساد سیستماتیک است. بشکه اداره کشور ته ندارد، پس هرچه داخلش ریخته شود هدر میرود. این حرف بسیار مهمی است. او سالها نظام مدیریتی ایران و بانک ها را عامل بدبختی میداند. اصلاٌ گمانم آن است که آن حرفهای شاذ را زده تا بتواند این حرفها درباره فساد گسترده در ایران را بزند! اما این امر نمیتواند نافی برجام باشد. همه شاخصهای داخلی و بینالمللی نشان میدهد که ایران در دوره پس از برجام رشد اقتصادی حیرتانگیزی به خود دید. گزارش صندوق بین المللی پول و بانک جهانی در کنار دادههای بانک مرکزی و مرکز آمار ایران موید این حقیقت است. برجام برای انرژی، خودرو، مسکن، کشتیرانی و... فرصتهای سرمایه گزاری ایجاد کرد. نرخ ارز ثابت ماند و تورم به تک رقمی رسید. چگونه است تئوریسینی که در آن دولت در جلسات مختلف از این دستاوردها حمایت کرده، امروز چنین بیپروا میگوید خدا کند برجام امضا نشود؟
در ثانی؛ اگر فکر کنیم برجام نجاتبخش ما در همه حوزهها است این برداشت غلط است. سوال اساسی باید این باشد که پس از برجام آیا دولت انقلابی آمادگی دارد که از شرایط جدید به سوی اقدامات بنیادی رهسپار شود، یا این بهانه ای برای پولپاشیهای فسادآور خواهد شد. برجام تنها در داخل یک پلن بزرگتر برای توسعه ایران معنابخش خواهد بود. وگرنه تنها فرصت کوتاهی برای تنفس به دولت خواهد داد. از سویی، بر اساس تمام مطالعات بینالمللی، هیچ کشوری در جهان، پس از جنگ دوم جهانی بدون روابط خارجی مطلوب نتوانسته وارد مدار توسعه شود. تاکید میکنم، هیچ کشوری. جامعه بینالملل تنها آمریکا نیست، اما اگر کسی فکر کند، جامعه بین المللیای وجود دارد که در آن آمریکا نقشی بازی نمی کند، دنیا و مناسباتش را نشناخته است. میتوان صورت بندی و مرزبندی دقیقی با آن کشور تدارک دید و استقلال هویتی خود را- چنانکه روسیه و چین و هند کرده اند- حفظ کرد و با اقتدار و عزت از مزایای حضور در جامعه و اقتصاد بین المللی سود برد. به قول ماهاتیر محمد؛ مالزی به شیر این گاو چشم داشت و ما به شاخهای آن!
منبع: اعتمادآنلاین