سفیر سابق ایران در برزیل: برای مبارزه هدفمند و دقیق، به قانون ملی مبارزه با تروریسم نیاز است
سفیر سابق ایران در برزیل گفت: مبارزه با تروریسم، ابعاد بسیار مختلف دارد و صرفا به مسائل امنیتی و تامین مالی تروریسم محدود نیست لذا برای همکاری جامع در کشور و تثبیت روایت واحد در مبارزه با تروریسم، به تصویب قانون ملی مبارزه با تروریسم، نیاز داریم.
به گزارش منیبان، متن کامل گفتگو به شرح زیر است:
سؤال: جناب قریبی لطفا! در خصوص خلاء حاصل از نبود قانون ملی مبارزه با تروریسم توضیح بفرمائید و اینکه اگر چنین قانونی داشته باشیم، چه اقدامات بهتر و بیشتری را میتوان در راستای مقابله با ابعاد مختلف تروریسم انجام داد؟
موضوع تروریسم یکی از موضوعات مهم روز جهان است و سازوکارهای مختلفی برای برخورد با این پدیده در سطح ملی، منطقهای و بینالمللی وجود دارد. در سطح بینالمللی ما از یک رژیم مقابله با تروریسم بهویژه با مرکزیت شورای امنیت سازمان ملل متحد برخوردار هستیم.
این سطوح سهگانه باید با هم ارتباط داشته باشند و در این صورت کشورها میتوانند نقشآفرینی کنند. برای مثال شما در سازمان شانگهای در موضوع مقابله با تروریسم مشارکت دارید.
لازم است که از قبل دستورکارهای اجلاس، گزارش کار واحدهای ذیربط داخلی در هر موضوع، مواضع کشورمان بر اساس مقدورات و ظرفیتها و خیلی از مسائل دیگر برایتان روشن باشد. چه مرجعی در این خصوص مسئولیت دارد؟ قانون بالادستی برای مدیریت روابط بین نهادهای مختلف چیست؟ گزارشها را کدام نهاد و با چه شیوههایی جمعآوری میکند؟ موضوع ملی و گزارش ملی جامع و عملیاتی چگونه آماده میشود؟ اینها و سوالات بیشمار دیگری وجود دارند که توسط قانون جامع ملی پاسخ داده میشوند.
در سطح بین المللی هم به همین صورت است. ما یک مجموعه تعهدات در ارتباط با مثلاً مقابله با داعش ذیل شورای امنیت ملل متحد داریم و یک مجموعه اقداماتی داریم که در نوع خود کمنظیر هستند ولی نمیشود بهصورت هماهنگ آنها را جمعآوری، ارائه و از مزایای آن در روایتسازی در صحنه بینالمللی استفاده کنیم. هر دستگاهی بخشی از وظایف را انجام میدهد، اما نیاز است سامانهای برای هماهنگی اقدامات و مدیریت آن در سطح ملی وجود داشته باشد.
در سطح دوجانبه با کشورها هم همین طور است. قانون ملی میتواند نحوه همکاریهای دوجانبه در این خصوص را تعریف کند و حوزه عمل متقابل در این نوع تعاملات روشن شود. موقعی که با کشور همسایه گفتگو میکنید با نگاهی به قوانین ملی دو طرف میشود زمینههای قانونی همکاری را مشخص کرد و بهصورت حسابشده و سازمانی همکاری و مبادلات انجام شود. من اصولا با یادداشت تفاهمها و اسناد خلقالساعه چندان موافق نیستم. به همان سرعتی که شکل میگیرند به همان سرعت هم به بوته فراموشی سپرده میشوند.
چون هم در ساختار قانونی دو طرف شکل نگرفتهاند و هم مشخص نیست چه دستگاهی در دو کشور چه وظیفهای دارد و حتی اگر هم مشخص شده باشد نمیتوان مطمئن بود که آن دستگاه بتواند بهعنوان مرجع ملی از سوی همه نهادهای ذیربط کشور پاسخگو باشد.
اینها همه بخشی از خلاءهایی هستند که میتوان اشاره کرد. به هر حال ما در زمره کشورهایی هستیم که هم قربانیان زیادی در موضوع تروریسم داشتهایم و هم اینکه همواره در معرض تهدیدات ناشی از تروریسم هم در داخل و هم در حوزه فرامرزی بودهایم. بنابراین لازم است که بهصورت مشخص تکلیف ما با آن روش باشد و دچار تفکرات سطحی، زودگذر و غیرمداوم نشویم.
مسئله دیگر اینکه برای برخورد با هر پدیدهای باید قانون خاص داشته باشیم. نمیتوان به مفاد کلی قوانین اشاره کرد. قانون باید خاص همراه با جزئیات و سازوکارهای عملیاتی باشد که تکلیف جنبههای مختلف موضوع را روشن کند.
سؤال: نقش مجلس شورای اسلامی در این ارتباط چیست؟ نمایندگان چقدر میتوانند در این خصوص نقشآفرین باشند؟
وقتی صحبت از قانون میکنیم بهطور طبیعی ذهن متوجه مجلس شورای اسلامی میشود. مقدماتی باید انجام شود. مرکز پژوهشهای مجلس بررسی جامعی از قوانین ملی مقابله با تروریسم برخی کشورها داشته باشد، کارشناسان مختلف دستگاههای داخلی نظرات خود را ارائه کنند و در نهایت به پیشنویس اولیه برسیم.
لازم بهذکر است که در حال حاضر قانون ملی مبارزه با تامین مالی تروریسم سال ۱۳۹۴ را داریم که چارچوب آن خیلی کمککننده و مفید است.
اجازه دهید این را عرض کنم که همین قانون تامین مالی با اینکه تنها بخشی از موضوع تروریسم را پوشش داده است، موجب پرستیژ بالایی برای کشور است و در تعاملات بینالمللی همواره بهعنوان نقطه قوت از آن یاد میشود. خود نمایندگان مجلس وقتی در جلسات اتحادیه بینالمللی بینالمجالس شرکت میکنند، یکی از دستورکارهای مهم موضوع تروریسم است.
تعامل و سخنرانی میشود، ولی اگر استمرار در مواضع و نتیجهگیری از کار بین المللی مدنظر ما است، باید قانون ملی داشته باشیم و در همان چارچوب به صورت منسجم و مستدام تعامل کنیم که قطعا نتایج بهتری بدست میدهد.
سؤال: یکی از ابزارهای مقابله با تروریسم، استفاده از خانواده قربانیان جهت فشار بر مجامع بینالمللی است، در این خصوص به نظرتان چه میزان از این ظرفیت استفاده شده است؟
در این خصوص اول باید این را عرض کنم که ما در ادبیات بینالمللی به جای «مبارزه» با تروریسم از عبارت «مقابله» استفاده میکنیم. چون مقابله اعم از مبارزه است. در مبارزه مجموعهای از فعالیتهای اطلاعاتی، پلیسی و نظامی بیشتر مدنظر است، ولی مقابله شامل برخورد با ریشهها و همه جنبههای مرتبط با تروریسم میشود و به همین دلیل ترجیح من هم استفاده از این عبارت است.
بخش مهمی از از موضوع مقابله با ریشهها و پیشگیری از ترویسم به روایتسازی باز میگردد. خیلی مهم است که روایتها در جامعه، تروریسم را عملی شریرانه، جنایتکارانه و غیرانسانی بدانند. اگر روایتهای غالب چنین تصویری نداشته باشند آن وقت جوان کم سن و سال به راحتی در برخورد با ناملایمات جامعه و یا حتی زندگی شخصی، اسیر روایتهای غلط و افراطی شده و طعمه مناسبی برای گروههای تروریستی میشود.
یکی از مهمترین منابع تزریق روایتهای صحیح به جامعه، بازماندگان و خانوادههای قربانیان تروریسم هستند. شما ببینید برای مثال هر سال چه برنامههای مفصلی از سوی شهر هیروشیما با مشارکت بازماندگان حمله اتمی جنگ جهانی دوم انجام میشود. یا چقدر روی ساخت موزههای هولوکاست در کشورهای مختلف دنیا سرمایهگذاری شده است.
اینها همه نشان میدهد که ظرفیتهای بزرگی در این گروه برای روایتسازی وجود دارد. خود اینها ظرفیت این را دارند تا آثار هنری همچون فیلم و ادبیات تهیه کنند و مخاطبین را تحت تاثیر خود قرار دهند.
حالا دوباره باز گردیم به سوال اول؛ قانون جامع ملی مقابله با تروریسم میتواند فعالیتها در این خصوص را هم ساماندهی کند. پس با توجه به ضعف روایتسازی خلاء داریم و باید بصورت جدیتر در سطح ملی کار کنیم.