اختصاصی منیبان؛
جزئیات کامل و افشا نشده از بلایی که در افغانستان سر آمریکا آمد/ شمع تولد دوباره طالبان را آمریکا فوت کرد
زمانی که بایدن آخرین برگهای دفتر جنگ 20 ساله افغانستان را ورق میزد و سودای خروج هرچه سریعتر سربازان آمریکایی را در سر میپروراند، شاید هیچ انسانی در هر نقطه از این کره خاکی فکر نمیکرد وضعیت افغانستان اسفبارتر از گذشته شود.
به گزارش منیبان؛ جنگ ۲۰ ساله افغانستان که پس از حملات یازده سپتامبر آغاز شد، بحرانی که در دوران زمامداری چهار رئیسجمهور ایالات متحده دهها هزار غیرنظامی را به کشتن داد، بیش از سه میلیون نفر را مجبور به مهاجرت از وطن خود کرد و چهار میلیون آواره را برجا گذاشت و در نهایت با تمامی هزینههای مالی و جانی به وجود آمده، نهایتا بینتیجه و بدون پیروزی باقی ماند.
پایگاه اینترنتی فوربز در رابطه با هزینههای آمریکا در مدت بیست سال حضور در افغانستان مینویسد: " آمریکا دو هزار میلیارد دلار در افغانستان هزینه کرد و میلیاردها دلار دیگر نیز هزینه در سالهای آتی متحمل خواهد شد. آمریکا حضور نظامی بیست ساله در افغانستان داشته است. در بیست سالی که از یازده سپتامبر میگذرد، آمریکا بیش از دو تریلیون دلار (دو هزار میلیارد دلار) برای جنگ در افغانستان هزینه کرده است. این رقم معادل آن است که در دو دهه گذشته، روزانه سیصد میلیون دلار در افغانستان هزینه شده باشد یا به بیان دیگر، برای هر یک نفر از جمعیت چهل میلیون نفری افغانستان، پنجاه هزار دلار هزینه شده است.
همچنین هشتصد میلیارد دلار برای هزینههای مستقیم جنگ پرداخت شده است. هشتاد و پنج میلیارد دلار برای آموزش دادن به نیروهای نظامی افغانستان هزینه شده است درحالیکه این نیروها چند هفته پس از تعطیلی پایگاه نظامی بگرام در ماه ژوئیه، از هم پاشیدند و تسلیم شدند. این امر سبب شد پشتیبانی هوایی آمریکا برای مقابله با طالبان از بین برود. سالانه هفتصد و پنجاه میلیون دلار برای حقوق نظامیان افغان صرف شد. باید به هزینه انسانی حضور بیست ساله آمریکا در افغانستان نیز توجه داشت. چهل و هفت هزار غیرنظامی و شصت و نه هزار نیروی امنیتی افغان در این سالها کشته شدند. بیش از سه هزار و پانصد نظامی از نیروهای ائتلاف نیز کشته شدند که دو هزار و پانصد نفر از آنها از نیروهای نظامی آمریکا بودند. در این مدت، چهار هزار پیمانکار آمریکایی نیز کشته شدند.
حدود پنجاه و یک هزار نیرو از نیروهای جنگی دشمن نیز در این سالها کشته شدند. هزینه درمان بیست هزار نظامی آمریکایی که در افغانستان زخمی شده اند تاکنون به بیش از سیصد میلیارد دلار رسیده است. پیش بینی میشود حدود نیم تریلیون دلار دیگر (پانصد میلیارد دلار) نیز در آینده برای این امر هزینه شود. آمریکا با پولهای استقراضی، هزینه این جنگ را تامین کرد. پژوهشگران دانشگاه براون (در آمریکا) برآورد کرده اند که تاکنون بیش از پانصد میلیارد دلار به صورت بهره برای پولهای قرض گرفته شده، پرداخت شده است. به نظر آنها، تا سال دو هزار و پنجاه، هزینه بهره برای بدهیهای آمریکا درخصوص جنگ افغانستان به شش و نیم تریلیون دلار (شش هزار و پانصد میلیارد دلار) خواهد رسید. این رقم معادل آن است که برای هر شهروند آمریکایی، بیست هزار دلار در نظر گرفته شود."
تا چند سال قبل اگر از نظریه پردازان حامی آمریکا درخصوص حضور در افغانستان سوالی میشد و یا از آنها خواسته میشد که مقالهای را در این خصوص بنویسند، بسیاری از آنها مدعی بودند آمریکا به هر نقطه از جهان قدم گذاشته ، امنیت سرمایه گذاری، توسعه و دموکراسی را همراه با خود برده است و افغانستان نیز از این قاعده مستثنی نیست، اما با توجه به 20 سال حضور بیثمر، هزینههای گزاف اداره کردن این جنگ که آمار و ارقام آن منتشر شده و همچنین تجربه حمله به عراق، این ادعاها بیش از پیش بیاعتبار شد.
برای مثال میتوان به این موضوع اشاره کرد که نهادهای نظارتی و بازرسی ایالات متحده امریکا دریافتهاند که بیشتر پولهایی که در پروژههای زیرساختی افغانستان هزینه شده، به هدر رفته است. کانالها، سدها و بزرگراههای ساخته شده توسط منابع مالی آمریکا به جهت عدم توانایی مالی دولت افغانستان برای پرداخت هزینههای تعمیر و نگهداری، فرسوده شدهاند. بیمارستانهای تازهساخت و مدارس نیز خالی ماندهاند.
اگر بخواهیم نگاهی هم به دموکراسی غربی 20 ساله حاکم در افغانستان که ارمغان آمریکا بود بیاندازیم، این مردمسالاری حتی به شکل ظاهری از ارگ حکومتی خارج نشد و سهم مردم افغانستان بهجز نا امنی چیز دیگری نبود. شاهد اصلی این موضوع هم وضعیت فعلی این کشور است، کشوری که دچار فروپاشی شده، تجارت تریاک در آنجا رکورد زده است و حالا طالبان با قدرت هرچه تمامتر پایتخت را در اختیار قرار میگیرد و دولت مرکزی را ساقط میکند.
اگر واقعبینانه به حضور آمریکا در افغانستان نگاه کنیم، ماحصل این 20 سال چیزی جز تخریب زیرساختهای توسعهای، نا امید کردن مردم، فساد اداری گسترده، بیکاری و دهها موضوع دیگر نیست. حتی بازگشت طالبان و عدم مقاومت مردمی در مقابل آنها را نیز میتوان نتیجه سلسله عملکردهای ناصحیح آمریکا و دولتمردانی تاثیر پذیرفته از منش دموکراسی غربی با چاشنی اشغال یک کشور دانست و در واقع این آمریکا بود که شمع تولد دوباره طالبان را فوت کرد.
مصداق بارز این عملکردهای نادرست و مخرب تلاش آمریکا برای برگزاری مذاکرات صلح مابین نمایندگان دولت افغانستان و گروه طالبان بود، مذاکراتی که قرار بود به درگیریهای این کشور پایان دهد، اما نه تنها مذاکرات به نتیجه نرسید، بلکه این موضوع عاملی شد برای اینکه سایر گروههای مسلح فعال در افغانستان نیز با هدف سهم خواهی و شریک شدن در دولت آینده، اقدامات خرابکارانه خود را از سر گیرند و در فتح کابل، طالبان را همراهی کنند.
حال با این تفاسیر اگر بیایم و تیغ تند انتقادمان را به سمت کشورهای منطقه، به خصوص ایران نشانه بگیریم که چرا هیچ نقشی را برای خود در بحران افغانستان متصور نشده و یا در مقابل فتح کابل به دست طالبان موضع سکوت را اتخاذ کرده است، باید گفت ایران به عنوان یکی از اصلیترین همسایگان افغانستان یک تماشاگر منفعل نبوده و تشخیص مصلحتهای ایران و انتخاب میدان بازی میان بازیگران بزرگ و کوچک، اصلیترین کاری است طی چند وقت اخیرصورت گرفته است.
هیچ کس نمیتواند از ایران خرده بگیرد که چرا در کشاکش تحولات افغانستان، منافع امنیتی خود را دنبال میکند؟ درحالی که اوضاع از شرق مدیترانه، شمال آفریقا تا غربیترین نقطه خاورمیانه دچار تنش و بیثباتی است و همواره پای آمریکا در میان بوده است. یقینا لازم است ایران جایگاه امنیتی خود را تعیین کرده و بر اساس منافع خود عمل کند، همانگونه که دیگر بازیگران در حال انجام آن هستند.
روسیه، آمریکا، ترکیه، چین، قطر، هند و تا حدودی پاکستان با مطالبات روشن و آرایش مواضع برای جاگرفتن در سپهر سیاسی و میدانی افغانستان، وارد عمل شدهاند و اگر واقعبین باشیم وضعیت امروز افغانستان نتیجه پیشکش آمریکا به طالبان آنهم در قطر بود، قطری که به همراه ترکیه و پاکستان حاضر به تامین مالی، لجستیکی و اطلاعانی طالبان شدند.
پیوستن به بازی هریک از بازیگران یاد شده توسط ایران، درحالی که هرکدام از این کشورها خود رقیب جدی برای ما هستند، تصمیمی است که باید از سوی حاکمیت گرفته شود. تا به این لحظه شاهد بودهایم که ایران در زمین هیچ کدام از کشورهای یاد شده بازی نکرده است و شاید هم قصد دارد هیچگاه بازی نکند و رویکرد دیگری داشته باشد، رویکردی که نشان از یک ابتکار عمل تازه در راستای تامین صلح در افغانستان و همچنین خدشه وارد نشدن به امنیت ملی کشور باشد.
حال با این توضیحات مسئله اصلی برای ایران بازی جدید کشورهایی است که به دنبال منافع خود و گرفتن ماهی از آب گلآلود بحرانهای افغانستان هستند، کشورهایی که هرکدام تمایل دارند در دولت طالبانی افغانستان بزرگترین سهم و نفع را داشته باشند و از آنها به عنوان تعیینکننده خط و مشی جدید در منطقه یاد شود.