حالا که روحانی نیست
علی ربیعی-سخنگوی دولت دوازدهم
شاید یکی از خصوصیات منحصر بهفرد دولت روحانی در تاریخ سیاسی ما، حجم بالای نقد و انتقادات به دولت بود. این نقدها در طیفی از حرفهای درست تا شایعه و دروغ و تهمت مطرح میشد که بخش دوم آن عمدتا از سوی مخالفان سیاسی مطرح و در سطح وسیعی منتشر میشد.
شاید هیچ دولتی چنین تجربهای را نداشته باشد که رسانهها و افراد مشخص در خارج از کشور -باهدف تخریب کل نظام-،در کنار حجم وسیعی از رسانههای داخلی _که عمدتا از پول مالیات مردم ارتزاق میکنند_ پیرامون دولت مینوشتند و تخریب و حاشیهسازی میکردند. باید به اینها اضافه کرد سازمان رسانه ملی که این بار نه فقط در بخشهای سیاسی بلکه با رویکردی جدید در قالب شبکههای تازه تاسیس، فیلم، سریال و برنامه های طنز امتداددهنده این جریان بود. مخالفان دولت، همچنین با به کارگیری لشکرهای فجازی و سایبری که بدون محدودیت، بانادرست گویی وسیاه نمایی در فضای شبکههای اجتماعی در این راستا عمل میکردند و متاسفانه امروز، این رویه تبدیل به امری نهادینه شده است، میراثی ناگواربرای آینده.
به یاد داشته باشیم اینگونه اقدامات در نهایت به مثابه اثر بومرنگ (اثر بازگشتی) عمل میکند.
من از منظر مطالعات اجتماعی این هجوم و آن بردباری را (با توجه به همه فشارها علیه دولتها)، پدیدهای به نفع ثبات و پویایی کشور میدانستم .چراکه بخشی از جامعه اینچنین تخلیه میشد.
چندی پیش در قالب یک جمله طنرگونه خواندم: "وقتی دیگر روحانی نیست به چه کسی ناسزا گفته می شود!!" اتفاقا من، حذف سپر دولت از نقد اجتماعی را امری منفی میدانم و آن را معادل نوعی ناامیدی از تحول تلقی میکنم.
نمیدانم بگویم خوشبختانه یا متاسفانه، این روزها مجموعه رسانههای پرقدرت از روزنامهها، خبرگزاریها، کانالها گرفته تا صدا و سیما همه از یک راستا خط میگیرند.
با این وصف، شاهد نوعی نابردباری در مقابل نقدهای هرچند کوچک هم هستیم. نشنیدن صداهای انتقادی و گاها تلخ، آرامشهای کوتاه مدت به همراه دارد و کمکی به ثبات، پویایی، منافع و امنیت ملی نخواهد کرد.
این روزها، مشاهده میشود یک جریانی در کشور حتی جمع شدن چند دوست رسانهای را برنمیتابند و با تصورات "دایی جان ناپلئونی" خود داستانسراییهای امنیتی میکنند.
این نوع فشار و زیر ذرهبین بردن نشستهای ساده حتی گعدهها و یا حتی نشستهای هم اندیشی تحلیلی را به چشم توطئه دیدن، به نفع ساختار و نظام سیاسی کشور نیست .
شواهدی میبینم که فعالیتهای نهادهای مدنی در حوزه عمومی نیز رو به دشوار شدن میرود که در مقالهای جدا به آن خواهم پرداخت.
نگاه تنگنظرانه به نهادهای مدنی و کوچک کردن حوزه عمومی و حتی زیر ذره بین بردن حوزههای خصوصی به نفع جامعه و سامان سیاسی نیست.
بیتردید، بزرگ شدن حوزه عمومی و شنیدن صداهای متنوع و متکثر و اجازه دادن به شکلگیری و بزرگ شدن میانجیهای اجتماعی، مسیری درست است که به ثبات بیشتر کشور انجامیده و بخشی از الزامات توسعه سیاسی _ اجتماعی است.