خاطرات علی اکبر صالحی از رفتن به لیبی و دیدن «معمر قذافی»
رییس پیشین سازمان انرژی اتمی گفت: مرحوم سرحدیزاده فردی بود که دنیا را طلاق داده بود و هیچ تعلق خاطری به آن نداشت و با چنین شخصیتی، دلسوزی زیادی برای ارتقاء معیشت جامعه و بازیابی تاریخ این انقلاب و عزت و افتخار کشورش داشت.
به گزارش منیبان، علیاکبر صالحی در آیین بزرگداشت دومین سالگرد درگذشت ابوالقاسم سرحدیزاده که در مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی برگزار شد، اظهار کرد: بنده آشناییام با مرحوم سرحدیزاده به سال ۵۷ بازمیگردد که تازه از زندان آزاد شده بودم و به من از سوی دوستانی گفته شد که ما میخواهیم به لیبی برویم و ما هم بدون اینکه بدانیم علت این کار چیست به فرودگاه و از یونان به لیبی رفتیم. در آن زمان آقای جلالالدین فارسی از طرفداران قذافی بود و نقطه مقابل شهید چمران که دیدگاه دیگری داشت.
وی افزود: در لیبی ما را به یک سالن بزرگ بردند که در آنجا معمر قذافی نشسته بود و از سراسر دنیا مهمان دعوت کرده بودند. در آن زمان ما جوان و انقلابی بودیم و هرکدام از سخنرانان کشورهای مختلف که میآمدند، از معمر قذافی و کتاب سبز که نوشته بود تعریف و تمجید میکردند.
صالحی یادآور شد: من بعد از هر سخنرانی یادداشت برمیداشتم و وقتی پشت بلندگو از ما خواستند که نماینده ایران بالا بیاید همه دوستان به من اصرار کردند که بروم بدون اینکه بدانم چه باید بگویم. اما رفتم و درباره انقلاب اسلامی صحبت کردم، از مشروطه و از آیتالله کاشانی گفتم و از مرحوم مصدق گفتم که جمال عبدالناصر به او معلم ثانی لقب میداد و بعد درباره ۱۵ خرداد صحبت کردم و نهایتاً با استفاده از یادداشتهایی که برداشته بودم از کتاب سبز هم تعریفهایی کردم، چون مهمان بودیم و نمیشد از کنار این کتاب بگذریم.
وی ادامه داد: بعد که سخنرانی من تمام شد یکی از دوستان که با ما همراه بود گفت برای چه نام از مصدق نام بردی؟ گفتم معذرت میخواهم اگر نباید از او نام میبردم، دیگر اسم نمیبرم.
صالحی افزود: بعد در دیداری با قذافی، او وقتی فهمید مرحوم سرحدیزاده ۱۳ سال زندان بوده است از او پرسید که شما اولین آرزویت بعد از آزادی از زندان چه بود و ایشان پاسخ داد که من دوست داشتم طلوع خورشید را ببینم که به نظرم پاسخی بسیار حکیمانه بود.
وی در توصیف شخصیت مرحوم سرحدیزاده گفت: او قبل از هرچیز یک انسان کامل بود و مصداق بارز «رندان تشنه لب» که حافظ از آن یاد میکند و به دور از افراط و تفریط بود و صاحب قلب سلیم به شمار میآمد. او آیندهنگر، فهیم، انساندوست و سراسر شور در عبادت خالق و خدمت به مخلوق بود. فردی بود که دنیا را طلاق داده بود. او هیچ تعلق خاطری به دنیا نداشت و با چنین شخصیتی، دلسوزی زیادی برای ارتقاء معیشت جامعه و بازیابی تاریخ این انقلاب و عزت و افتخار کشورش داشت.
صالحی تاکید کرد: او از زمانی که در زندان بود تا زمانی که درگذشت بر عقیده خود ثابتقدم ماند. او نه اهل تعصب بود، نه اهل تخطئه. او اهل انتقاد دلسوزانه بود و شجاعانه آن را به زبان میآورد و سختیها را هم به جان میخرید.
وی در پایان یادآور شد: او اهل بصیرت بود و میدانست که زندگی پیوسته با آینده است و معتقد بود اگر از آینده غافل شویم، بندگان آیندگان میشویم. او معتقد بود که حیف است این انقلاب عزیز و شکوهمند که ملتی بزرگ و تاریخساز را با خود دارد، شأن بالاتری از اینکه الان دارد را نداشته باشد. نمیگوییم کاری نشده است اما شأن این ملت از چیزی که الان هست، بالاتر است.