مصائب مدیریت و سرنوشت مردم
علی ربیعی - سخنگوی دولت دوازدهم
یافتههای مطالعاتی در خصوص چگونگی توسعه سریع و میانبر _که میتواند مدلی برای کشورهایی شبیه به ما باشد_ نشان میدهد؛ نقطه آغازین برونرفت از چرخه معیوب توسعه، مجموعهای از اقدامات شایسته سالارانه در سطوح بالا و میانی مدیریتی و نیز بهکارگیری افرادی با توان و تخصص علمی، مدیریت پیشبرنده به همراه سیاستگذاریهای درست صورت گرفته است. این راه دقیقا مسیری است که میتوان به آن «راه میانه برای سرعت دادن وقرار گرفتن در مسیر توسعه» اطلاق کرد.
منتظر ماندن و تحقق آرزوی اصلاح یکباره تمام ساختارها، روندی آرمانی و غیرعملی است.
با نگاهی به فرایندها و ابعاد مسیر برونرفت تجربه شده در کشورهایی که این مسیر را پیمودهاند، میتوان دریافت که عمدتا نقطه آغازین آنهابا بهکارگیری افراد برآمده از نخبگی جامعه و مدیران کارآمد علمی در مسند سیاستگذاری و اجرای آنها بوده است. بدینسان این کشورها در چرخه صحیح برونرفت قرار گرفته و در میان مدت اصلاحات ساختاری در ابعاد دیگر نیز به شکل پیاپی تحقق یافته است.
بررسی این کشورها نشان میدهد برای استخدام چند کارگزار میانی دولتی، افراد از آزمونهای استخدامی و مصاحبههای تخصصی برگزیده میشوند. چنین روندی را مقایسه کنید با فشارهای سیاسی ذینفعان بهناحق در بهکارگماردن افراد و ایجاد پدیده مذموم حامی_پیرو.
شواهد در جهان و نیز کشور ایران نشان میدهد؛ صرفا داشتن نیات عالی و آرمانخواهی نمیتواند بدون دانش سیاستگذاری درست راهگشا بوده و حتی موجبات شکستهای پیاپی و عقب ماندگی و ناامیدی را فراهم میکنند.
ما راهی به جز اینکه در اولین گام، اقدام به اصلاح ساختار مدیریت، شایسته گزینی و بهکارگیری نخبگان و کارآمدان نموده و آن را به یک اجماع عمومی تبدیل کنیم، نداریم.
با به روی کارآمدن افراد از ستادهای انتخاباتی، رفقا، خویشاوندان و افرادی که فقط با افراطیگری و فیلسوفالملوکی برای خود جایی باز میکنند راه به جایی نخواهیم برد و هیچ انباشتی از دانش و تجربه ای نیز با جابجایی های وسیع در بدنه مدیریت حاصل نمیشود.
نگاهی به انبوهی از سیاستهای شکست خورده؛ درسآموزیهای زیادی به دنبال دارد. مدیریتهای چند ماهه، مدیران ناپایدار در سطوح مختلف وزارتخانهها، شرکتهای بزرگ دولتی و سازمانها، رفت و آمدهای مدیریتی گسترده و سریع حاصلی جز انباشتی از مسایل حل نشده در پی نداشته است.
حال و احوال این روزهای جامعه ایران به ما این نکته را دیکته و تحمیل میکند که باید ابتدا تصمیمی بزرگ از اصلاح نظام مدیریتی با افرادی دارای تخصص و برنامهریزی برای ثبات مدیریتی اتخاذ شود. وضعیت موجود علاوه بر هزینههای تحمیل شده ناکارآمدی بر جامعه امروز، سبب میشود در درازمدت هم سیاستگذاریهای غلط حتی بر زندگی چند نسل تأثیرگذاری کند. اصطلاحا آیندگان به ناچار در «دام مسیر طی شده» قرار میگیرند.
متاسفانه فقدان تصمیم بزرگ برای ایجاد روندهای شایستهسالارانه به عنوان یک نقیصه در نظام اداری ایران از زمان پیدایش دولت مدرن وجود دارد. هرچند در این میان، گاهی چهرههای درخشانی در این شصت سال در جایگاههای مدیریتی قرار گرفته و اتفاقا در مقاطعی اثرگذار هم بودهاند اما به لحاظ فقدان سیستم با ثبات و نبود سنت نهادینه شده شایسته سالاری، این افراد یا به سرعت از گردونه خارج شده و در برخی موارد حتی تنبیه و مجازات هم شدهاند. در دهه چهل شمسی، یک تیم مدیریتی متشکل از سه تن سیاستگذار توانا اقدامات موثری را سامان دادند که در نهایت به سرنوشتهای غمانگیز دچار شدند. _خاطرات ابوالحسن ابتهاج در این زمینه خواندنی است_ و این بیسامانی سیاسی و مدیریتی و این نوع رفتارها کماکان در تاریخ ایران قابل مشاهده است.
یافتههای متعدد صاحبنظران توسعه بر ایجاد یک ساختار و نظام شایسته سالار برای برونرفت از دام عقب ماندگی تاکید میکنند؛ حتی برخی این امر را مقدم بر ایجاد دموکراسی ایدهآل میدانند.
به نظر میرسد ایجاد یک اجماع بزرگ و قاعدهای سخت برای اصلاح نظام مدیریتی، حفظ سرمایههای انسانی و به دور نگاه داشتن نظام اداری از بازیهای سیاسی اجتناب ناپذیر است، به خصوص در شرایط کشور ما که تغییرات دولتها شبیه به دگرگونیهای شبه انقلاب صورت میگیرد.