داستانهای ناتمام زوج جوان سینمای ایران/ فرشته حسینی اشک نوید محمدزاده را درآورد+جزییات
گفتگوی خواندنی با نوید محمدزاده را از نظر میگذرانید.
به گزارش منیبان؛ نوید محمدزاده در سریال قورباغه به کارگردانی هومن سیدی در کنار فرشته حسینی و دیگر بازیگران معروف در این پروژه حضور داشت. نوید محمدزاده با انتشار یک فیلم و نوشتن متنی عاشقانه برای فرشته حسینی تولد او را تبریک گفت. فرشته حسینی نیز در واکنش به فیلم نوید محمدزاده با متنی عاشقانه واکنش نشان داد. این فیلم نوید محمدزاده فضای مجازی را تحت تاثیر قرار داد.
دوست داریم بدانیم که از کجا کار تئاتر را شروع کردی؟
نوید محمدزاده: سال ۸۲ که دیپلمم را گرفتم به آموزشگاه هفت هنر در کرج رفتم و آنجا یک دوره یکساله پیش اساتیدی مثل آقای محمد یعقوبی، خانم مهتاب نصیرپور، نوید فرح مرزی و… آموزش دیدم. تا چند سال هم در اجراهای خصوصی بازی میکردم. آن موقع، از اجرای نمایشنامه خوانی برای دو تا تماشاچی که از رفقایم بودند کاری داشتم، تا برسد به حالا که در کار آقای یعقوبی با این همه تماشاچی بازی کردم؛ و البته خودم هم این سیر را دوست دارم که پله پله آدم پیش برود تا اینکه از همان اول بیفتد دنبال اینکه زودتر چهره بشود.
شروع حرفهای ات از چه کاری بود؟
نوید محمدزاده: شروع حرفهای ام در فیلم «در میان ابرها» کار روح الله حجازی بود و بعد اواخر سال ۸۸ هم یک فیلم سینمایی با آقای بهروز قبادی، برادر بهمن قبادی کار کردیم که در آن کار نقش اول را بازی میکردم. فیلم خوبی هم بود، اما متاسفانه مجوز نگرفت.
شروع حرفهای ات از کی بود؟
نوید محمدزاده: اولین اجرای عمومی نمایش «پسران آفتاب» بود که در کرج اجرا کردیم و برای آن کار سال ۸۷ جایزۀ دوم بازیگری بخش بین الملل جشنواره دانشجویی را گرفتم. سال ۸۸ «ماه در مرداب» محمد کوروش نیا را در تالار محراب داشتم؛ و میتوانم بگویم شروع جدی ام سال ۸۹ بود با «فاصلۀ تاریک ستاره ها» ایثار ابومحبوب و بعد «یک دقیقه سکوت» کار آیدا کیخایی، «دهانی پر از پرنده» فارس باقری بعد هم «آخرین نامه» مهرداد کوروش نیا که در فجر هم به خاطرش کاندیدای بازیگری شدم.
«بالاخره این زندگی مال کیه؟» دوست عزیزم اشکان خیل نژاد را در تالار مولوی اجرا کردیم که برای آن نقش، جایزه بازیگری جشنواره دانشجویی را بردم؛ و بعد هم که کار «زمستان۶۶» محمد یعقوبی و «ورود آقایان ممنوع!» خانم کتایون فیض مرندی را در تئاتر شهر داشتم. «آخرین نامه» را هم در جشنواره «اسپولِتو» ایتالیا یک اجرا بردیم.
تو در نقش هایت چقدر به بداهه پردازی اهمیت میدهی؟
نوید محمدزاده: به نظر من بداهه چیزی است که باید در تمرینها بوجود بیاید. ناخودآگاهِ تو در تمرینها چیزی میگوید و کارگردان به تو میگوید این را نگه دار؛ و این بداهه تو بوده که به اجرا اضافه شده است. در موقع اجرا هم گاهی اتفاقهایی پیش میآید که غیر از بداهههای دیالوگی تو بداهه رفتاری داری؛ و به نظر من در بداهه اصولا رفتار بر جریان کلام اولویت دارد که این میتواند به اجرای تو طراوت و تازگی بدهد.
ولی من از آن بازیگرهایی هستم که همه جزئیات بازی را در ذهنم دارم یعنی در لحظه از قبل میدانم به کجا نگاه کنم، با چه ریتمی راه بروم. اینها چیدمانی است که برای هر نقشی انجام میدهم، ولی معتقدم که همه این چیدمانها باید به طوری باشد که تماشاچی فکر کند همه اینها بداهه است یعنی در عین چیدمان باید بداهه نشان داده شود و مخاطب نباید هرگز این را بفهمد.
مثلا به نظر من علیرضا نادری «کوکوی کبوتران حرم» ش بی نظیر است و من آن کار را سه بار دیده ام. یا محمد یعقوبی نابغه است، چون کارگردانی اش را نمیچیند روی تصاویرِ عجیب غریب. بلکه روی انسانها میچیند. تماشاچی در نهایت، دوست دارد آدمها را ببیند. اینجا اهمیت بحثی که گفتی مشخص میشود. در چنین کارهایی است که مخاطب میتواند حس تازگی را از بازیگر کسب کند. البته در این راستا بازیگر نباید از کارگردان جلو بیفتد که تماشاچی به جای اینکه مطلب مد نظر درام را بفهمد بگوید چه بازیای دارد! چه انرژیای روی صحنه میگذارد!
نوید محمدزاده: بله مثلا در دهانی پر از پرنده من اصلا کار خاصی انجام نداده ام. چون نقش به شدت معمولی است. نمیگویم بازیگر با هوشی هستم، اما هر بازیگری باید هوش این را داشته باشد که نقش ساده را ساده برگزار کند و برای نقش ویژه طراحی ویژهای داشته باشد. در کاری مثل «بالاخره این زندگی مال کیه» یک ساعت و نیم روی صحنه حضور دارم و نگاه مخاطب را روی خودم حس میکنم. آنجا دیگر به هیچ عنوان حق خطا کردن ندارم.
در میان کارگردانهای مختلفی که با آنها کار کردی کسی بوده است که احساس طراوت و لذت بیشتری در کار او کرده باشی؟
نوید محمدزاده: یک بازیگر باید با آدمهای مختلف کار کند و تجربههای مختلفی پیدا کند. بازیگرانی هستند که تنها با یک گروه یا نهایتا با گروه دیگری که دوست همان گروه است کار میکنند؛ و من در همه کارگردانانی که با آنها کار کرده ام ویژگیهای خاصی را دیده ام. مثلا مهرداد کوروش نیا کسی بود که یک ماه و نیم، هفت شب تا یک بامداد میرفتیم در خانه اش تمرین میکردیم. این تیپ کار، کار خانوادگی است. به خاطر همین هم تماشاچی معمولا ارتباط خوبی با کارهایش بر قرار میکند.
چون ما دائما با هم هستیم مثل یک خانواده. خانم کیخایی هم که کار «یک دقیقه سکوت» را با ایشان کار کردیم کارگردان فوق العاده ایست که بسیار به جریان آقای یعقوبی نزدیک است همین طور اشکان خیل نژاد که شاگرد آقای یعقوبی بوده. یعنی همان شیوهای که به بازیگر اعتماد میشود؛ بازیگر آزادی دارد و کارش توسط کارگردان روتوش میشود. محمد یعقوبی به قدری با هوش است که حتی میداند تو را در چه نقشی قرار دهد. حتی جایی که خودت هم ممکن است فکرش را نکنی. فارس باقری هم کارگردانی است که شیوه خودش را دارد. باید یک بازی مینی مال را انجام بدهی و آن هم تجربه جالبی بود.
علاقه داری تئاترهای نوع دیگری را هم را تجربه کنی؟ یعنی سبکهای جدید یا چیزی که تا به حال انجام نداده ای؟
نوید محمدزاده: طبیعتا. من دوست دارم تجربه جدید داشته باشم. اما مخالف این هستم که میگویند بازیگر همه کاری را باید انجام بدهد. ببین مثلا من در پرفرمنسی که گفتی بازی کردم برای تخلیه خودم. یعنی دنبال چیزی برای خودم بودم. ولی لازم نیست که تو، هرکاری را انجام بدهی برای اینکه بگویی «ببینید من چه بازیگری هستم! من رئال را بازی میکنم. کلاسیک را هم بازی میکنم.» نه من میگویم بازیگر باید خودش را بشناسد. وقتی آل پاچینو در تاجر ونیزی یک بازی کلاسیک میکند، آن را پاچینویی بازی میکند.
خودش را به نقش تحمیل میکند. من تئاتری را دیشب دیدم که حس میکردم این بازی از بازیگر خواسته شده و به او تحمیل شده است. من دوست ندارم چنین کارهایی را انجام بدهم. به عنوان یک تماشاگر اگر از کارگردانی کاری را ببینم که با تماشای آن خسته بشوم دوست ندارم که در کار او بازی کنم. زیرا نباید در کاری بروم که میدانم تماشاگر را اذیت میکند. تا جایی که خودم را میشناسم میدانم آدمِ چه کارهایی نیستم و آنها را قبول نمیکنم.
حتی اگر احساس کنی که میتوانی خودت را به آن نقش تحمیل کنی؟
نوید محمدزاده: آ… (فکر میکند) مگر اینکه نقش را خیلی دوست داشته باشم. ولی نه. باز هم این کار را نمیکنم. چون بعضی وقتها یک نقش را خیلی دوست داری، اما در فرمی میروی که میبینی دیگر آنچیزی که میخواستی نیست و تو اذیت میشوی و انرژی ات گرفته میشود. اگر کارگردان قرار باشد مرتب بگوید تو این را بگو، این جور راه برو، این شخصیت، این طور نگاه میکند و… من نمیتوانم. شاید به خاطر کُرد بودنم است. اما اگر قرار باشد کارگردانی چنین چیزی را بخواهد پس چرا من را انتخاب کرده است؟ بدترین چیز ممکن این است که بازیگر را یک ابزار تلقی کنیم. به هیچ وجه بازیگر ابزار نیست.
شاید نتیجه کلی کار خوب بشود، اما من اینجور کارها را از نظر بازیگری کار نمیدانم. عاشق این هستم که برای دکتر رفیعی بازی کنم. مثلا سیامک صفری را در «شکار روباه» ببینید؛ نقش آغا محمد خان قاجار را بازی میکند. یک بازی کلاسیکی که در آن بازیگر از خودش دور نشده؛ سیامک خودش است. ابزار نیست. روز آخرِ «یک دقیقه سکوت»، آقای یعقوبی به من گفت: نوید! اینجا خوب بودی، ولی سر کارهای دیگر که میروی بدان که هیچی نیستی و هیچ چیزی بلد نیستی و میروی که یاد بگیری. عاشق یادگرفتن هستم البته با شرایطی که گفتم.
رابطه ات با تماشاگر چه طور است؟
نگرانم که باعث آزردگی اش نشوم. خسته اش نکنم. خیلی نظر میپرسم. مثلا به خود تو اصرار کردم که بیایی و اجرای آخر زمستان۶۶ را ببینی برای اینکه از تو بپرسم نسبت به اجراهای اول بهتر شده است یا نه؟ سر فیلم بهروز قبادی، بچههای تدارکات را کچل کرده بودم انقدر که ازشان راجع به کارم میپرسیدم. بعضی وقتها کسی که خیلی معمولی است نظرش میتواند خیلی به تو کمک کند.
به نظرت بازیگری در تئاتر با سینما چه تفاوتی میکند؟ و این دو فضا اصولا چقدر به هم نزدیک اند؟
به نظر من ـ البته شاید دیگران قبول نداشته باشند. ـ تنها تفاوتش در جریان صداست؛ که آنجا با بومِ صدا است و اینجا صدای طبیعی بازیگر و یکسری جزئیات تکنیکی شان متفاوت است، اما هدفشان یکی است. یعنی چه در سینما و چه در تئاتر تو باید جوری بازی کنی که برای مخاطب باور پذیر باشد.
راستی این علاقه به هنر و بازیگری اولین بار، کی و چه جوری در تو ایجاد شد؟
من فوتبال بازی میکردم. عاشق فوتبال بودم. حتی قرار شده بود بروم تیم نوجوانان سایپا. تا اینکه یک روز ـ فکر میکنم دوم دبیرستان بودم. ـ فیلم «سوته دلان» علی حاتمی را با بازی فوق العاده بهروز وثوقی و همان شب فیلم «قیصر» را دیدم.
روز بعد رفتم ویدئو کلوپ و فیلم «صورت زخمی» پاچینو را گرفتم. دیگر من دچار جنون شده بودم. مثل قیصر زندگی میکردم. آن موقع تمام سر و شکلم شده بود بهروز وثوقی. هنوز هم میگویم بازی وثوقی در فیلم «کندو» بهترین بازی تاریخ سینمای ایران است و حاضرم بر سر این حرفم بحث کنم. خلاصه گذشت و چند مدت بعد به خودم گفتم: «نوید! او بهروز وثوقی بود همه ایران میشناختندش و تو باید بشوی نوید محمد زاده» و حالا چند سال است که حتی فیلم هایش را هم دیگر نمیبینم، از ترس اینکه مبادا از او تاثیر بگیرم.
این طوری علاقه مندِ بازیگری شدم. حالا هم نمیتوانم بگویم بازیگر خوبی هستم. اما یک چیز را میتوانم بگویم. اینکه بازیگری هستم که شبیه هیچ بازیگری نیست. شاید بازیگر بدی باشم، ولی مدل خودم هستم؛ و به این ایمان دارم و میگویم وقتی خداوند آدمها را در شکلهای مختلف میآفریند پس ما باید رفتارهای مختلفی هم داشته باشیم. هر آدمی ویژگیهای مختلف خودش را دارد و هیچ کسی شبیه به دیگری نیست. من هم از کسی تاثیر نگرفته ام. البته از خانواده ام تاثیر پذیرفته ام. ولی سعی ام بر این بوده که همواره خودم باشم.
تیپهای عجیب نوید محمدزاده
نوید محمدزاده بازیگر جوان و سرشناس ایرانی در نوع لباس پوشیدن خود کمی خاص عمل کرده هست، او همهی وقت تیپهای عجیب میزند. نوید محمد زاده همۀ با تیپهای متفاوت در جشنوارهها و یا در پخش فیلمها حضور پیدا مینماید او اهل ایلام میباشد او در نمایش ماه در آب توانست نظر تعداد زیادی از کارگردانها به خود جلب نماید.
ولی این بازیگر جوان کشور ما همۀ وقت با تیپ و ظاهری متفاوت میباشد نوید محمدزاده بازیگر غوغایی و حاشیه ساز سینما بدون هیچ توضیحی این تصویر را در اینستاگرامش منتشر کرد. محمدزاده علارغم بازی خوبش در عرصه سینما، اما با کارها و لباس هایش همواره به دنبال دیده شدن و حاشیه سازی است.
چیزی در کار بازیگری هست که اذیتت کند؟
حرفه ما حرفهای ست که در آن آدم، باید خوب بقیه را هم بخواهد. من اعتقاد دارم که این راهِ موفقیت یک بازیگر است. تا وقتی که کار خوب دیگران را تحسین نکنی، و نتوانی متواضعانه کار خوب آنها را ببینی و برایشان خوشحال باشی، نه دیگران خوب تو را میگویند و نه به جایی خواهی رسید. مثلا صابر اَبر بازیگر فوق العاده ایست نمیگویم خالی از اشکال است، اما بسیار با استعداد است؛ و اتفاقا هم سن هستیم. یا دیگران… باران کوثری، ترانه علیدوستی، پانته آ بهرام و خیلیهای دیگر. من باید از وجود آنها قلبا خوشحال بشوم تا بتوانم رشد کنم. بعضا نگاههایی که نمیتواند خوبی دیگران را ببیند اذیتم میکند. من میگویم در هنر به اندازه یک سر سوزن باش، ولی خودت باش! اینکه به هر قیمتی در هنر باشی خوب نیست.
شاید بازیگر بدی باشم، ولی مدل خودم هستم؛ و به این ایمان دارم و میگویم وقتی خداوند آدمها را در شکلهای مختلف میآفریند پس ما باید رفتارهای مختلفی هم داشته باشیم. هر آدمی ویژگیهای مختلف خودش را دارد و هیچ کسی شبیه به دیگری نیست. من هم از کسی تاثیر نگرفته ام. البته از خانواده ام تاثیر پذیرفته ام. ولی سعی ام بر این بوده که همواره خودم باشم.