چرا مردهای بد محبوب‌ و پرطرفدارند؟

می‌دانید راه را اشتباه می‌روید اما نمی‌توانید قلب‌تان را مهار کنید؟ می‌دانید این عشق به شما آسیب می‌زند، حسرت آرامش عاشقانه دوستان‌تان را می‌خورید اما توان دل کندن ندارید؟ دیگران شما را به ضعیف بودن متهم می‌کنند.

چرا مردهای بد محبوب‌ و پرطرفدارند؟
پیشنهاد ویژه

به گزارش منیبان، می‌گویند زن‌ها خودآزارند، می‌گویند اگر می‌خواهی یک زن را همیشه در زندگی‌ات داشته باشی، باید زجرش دهی. باید زندگی‌اش را سخت کنی تا به‌خاطر یک لبخندت بال دربیاورد و قدر کوچک‌ترین قدم‌هایی که به سمتش برمی‌داری را بداند. می‌گویند اگر زن‌ها را به رابطه‌ای امن و برابر وارد کنی، قدرت را نمی‌دانند و رهایت می‌کنند. شما چه فکر می‌کنید؟ شما هم با ادعاهای کلیشه‌ای مردهای شکست‌خورده موافقید و تصور می‌کنید زجر کشیدن اصلی‌ترین عنصری است که یک زن را در رابطه‌ای عاشقانه ماندگار می‌کند؟ محققان با این ادعا موافق نیستند. از نظر آنها ماندن در رابطه آزاردهنده دلایل زیادی دارد اما اگر پای یک زن بیمار در میان نباشد، میل به زجر کشیدن در میان این دلایل جایی ندارد.

می‌دانید راه را اشتباه می‌روید اما نمی‌توانید قلب‌تان را مهار کنید؟ می‌دانید این عشق به شما آسیب می‌زند، حسرت آرامش عاشقانه دوستان‌تان را می‌خورید اما توان دل کندن ندارید؟ دیگران شما را به ضعیف بودن متهم می‌کنند و از آنجا که می‌دانید حرف حساب می‌زنند، جوابی برای‌شان ندارید؟ ریچادر آ فریدمن، استاد روانشناسی و مدیر کلینیکی روانپزشکی‌ در کالج پزشکی «ویل کورنل» می‌گوید، بیهوده تقلا نکنید! چراکه مغز شما امکان بیرون آمدن از یک عشق آزاردهنده را برای‌تان فراهم نمی‌کند. او ادعای برخی پژوهشگران که می‌گویند ما عاشق زجر کشیدن هستیم را رد می‌کند و می‌گوید میل ناهوشیار به زجر کشیدن نیست که قلب ما را به آدم‌های بد پیوند می‌زند بلکه دمدمی‌مزاج بودن و وجود تناقض در عملکردمدار پاداش در مغز ماست که پای این آدم‌ها را به زندگی‌مان باز می‌کند.

چه اتفاقی می‌افتد؟

این ادعای فریدمن شما را گیج کرده؟ اجازه دهید موضوع را بیشتر توضیح دهیم. هر کدام از ما در مغزمان یک شبکه عصبی ابتدایی داریم که به پاداش‌هایی حساس است. این شبکه وقتی به چیزهایی مثل پول، محبت و حتی غذای دلخواهش می‌رسد فعالیتش را بیشتر می‌کند و احساس لذت را در بندبند وجود ما ایجاد می‌کند. شاید برای‌تان تعجب‌آور باشد اما این شبکه وقتی با هیجان‌های غیرقابل پیش‌بینی روبه‌رو می‌شود فعالیتش چند برابر می‌شود و لذتی غیرقابل وصف را برای‌مان ایجاد می‌کند.

وقتی در همان لحظه‌ای که پای تلویزیون نشسته‌ایم، مجری برنامه اسم ما را به عنوان برنده مسابقه پیامکی می‌خواند، وقتی تیم مورد علاقه‌مان قهرمان لیگ می‌شود و البته وقتی عشق را در یک رابطه پرفراز و فرود تجربه می‌کنیم، این مدار حسابی فعال می‌شود و برای ایجاد احساس لذت به اینکه عشق مورد نظر چقدر با آرامش و اطمینان همراه بوده هم اهمیتی نمی‌دهد. بررسی‌های محققان بارها ثابت کرده‌ است که فعالیت مدار پاداش مغز با لذت‌های غیرقابل پیش‌بینی چند برابر می‌شود و به همین دلیل است که تجربه یک عشق توفانی و حتی عذاب‌آور از یک عشق جاودان و آرامش‌بخش لذت بخش‌تر است.

از نظر محققان وقتی شما از چنین ارتباطی لذت می‌برید، نصیحت‌ها و دلیل آوردن‌های دیگران نمی‌تواند به ترک عشق وادارتان کند چراکه مغز شما لجوج‌تر از آن است که لذت‌های غیرمنتظره را فدای سکون یک رابطه آرام کند.

پدر و مادرتان هم مقصرند

از قدیم گفته‌اند پدر و مادرها خیر و صلاح بچه‌های‌شان را می‌خواهند. راست گفته‌اند! اما گاهی معادلات روانشناختی با هیچ ادعای منطقی جور درنمی‌آید. از نظر محققان حتی اگر یک پدر بدخلق و سختگیر آرزوی ازدواج دخترش با یک مرد آرام را داشته باشد، باز هم بعید است که به این آرزو برسد و اگر یک مادر خودمحورکه به‌خاطر آرامش خودش فرزندانش را رها کرده، آرزوی سر وسامان گرفتن‌شان را داشته باشد، باز هم بعید است که شاهد تکرار حضورش در زندگی فرزند خود نباشد. منظورمان از تکرار حضور والدین در زندگی بچه، ازدواج آنها با افرادی است که دقیقا نمونه کپی شده خود والدین هستند.

چه اتفاقی می‌افتد؟

پژوهشگران حوزه روانشناسی معتقدند بسیاری از ما، عاشق افرادی می‌شویم که بیشترین شباهت را به آدم‌های کودکی‌مان دارند. شباهت به پدر یا مادر، مهم‌ترین اصلی است که در این شرایط بانی عشق می‌شود و این اصل وقتی باتجربه یک رابطه آزاردهنده با این دو فرد همراه می‌شود، قوت بیشتری هم پیدا می‌کند. از نظر روانشناسان، عشق به معنای جست‌وجوی چیزهایی نیست که همیشه در زندگی‌مان کم بوده و آرزوی داشتن‌شان را داشته‌ایم بلکه گاهی عشق تجربه دوباره همه چیزهایی است که روزی به ما آسیب زده‌اند. روانشناسان به شیوه‌های مختلفی این موضوع را توجیه می‌کنند. عده‌ای از آنها می‌گویند ما به دنبال کسانی می‌گردیم که دقیقا امکان تجربه کردن همان آسیب‌هایی که در کودکی از سوی والدین‌مان دیده‌ایم را دوباره برای‌مان فراهم کنند.

انگار مغز زجردوست ما هیچ‌وقت بی‌خیال این واقعیت‌های آزاردهنده نمی‌شود. البته از نظر این روانشناسان، نوعی خوش‌بینی هم روی این شیوه عاشق شدن تاثیر می‌گذارد. آنها می‌گویند آزارهای کودکی و خاطرات تلخ از ذهن ما پاک نمی‌شوند و همیشه این عقده که باید این مشکلات را حل کنم و به آرامش برسم را در زندگی‌مان باقی می‌گذارند. به گفته روانشناسان درست است که در کمتر موردی فردی که عاشقش شده‌ایم، تغییر می‌کند اما میل به تغییر دادن معشوق آسیب‌زننده در واقع ادامه میل به تغییر دادن پدر یا مادر آسیب‌زننده است. انگار می‌خواهیم با نوعی فداکاری، خود را به چنین رابطه‌ای وارد کنیم و یک‌بار برای همیشه مشکلی که سال‌ها ذهن‌مان با آن درگیر بوده را حل و این داستان کهنه را با پیروزی تمام کنیم.

بله؛ خودشیفته‌ها جذاب‌ترند

حتما این جمله را بارها شنیده‌اید: «عشق نوعی خودآزاری است!» و حتما این ادعا که زنان از مردان خودآزارترند هم به گوش‌تان آشناست. با کمال تاسف باید بگوییم حتی اگر عشق واقعا خودآزاری نباشد، باز هم شمار زنانی که می‌خواهند با وارد شدن به یک رابطه عاشقانه خود را آزار دهند بیشتر از مردانی است که چنین تمایل پنهانی دارند. محققان می‌گویند شخصیت‌های سیاهی مثل خودشیفته‌ها و جامعه‌ستیز‌ها در میان مردان بیشتر از زنان دیده می‌شوند و جالب اینجاست که این مردها در جذب زنان تواناتر از دیگر همتایان‌شان هستند. کتاب بر باد رفته را خوانده‌اید؟ شاید همین موضوع است که اسکارلت را از اشلی سر به راه و عاشق جدا و به رابطه پرنوسان با رت باتلر وارد می‌کند. از نظر محققان این زن تنها نیست و بسیاری از خانم‌ها یک اسکارلت درون دارند.

چه اتفاقی می‌افتد؟

از نظر محققان این موضوع ارتباط چندانی به فرهنگ ندارد و در همه جوامع مردها بیشتر به دامان خودشیفتگی می‌افتند و بیشتر منم‌منم می‌کنند. بر اساس این بررسی‌ها، آغاز کردن یک ارتباط برای خودشیفته‌ها آسان‌تر است و این افراد از قرار گرفتن در رابطه‌های موازی هم ابایی ندارند اما با وجود این چنین شخصیت‌هایی، توانایی بالاتری برای جذب زنان دارند. گرچه این مردها اهل تعهد و رابطه‌های بلندمدت نیستند اما از نظر پژوهشگران اعتماد به نفس، سرسختی و ریسک‌پذیری این آقایان ستودنی است و به همین دلیل بی‌آنکه هوشیارانه از دلیل رخ‌ دادن چنین عشقی باخبر باشند، ناخودآگاه به این مردها بله می‌گویند.

درحالی‌که زنان در جمع‌های دوستانه و حتی پرسشنامه‌های روانشناسی می‌گویند به دنبال یک شریک همیشگی هستند که به آنها آرامش دهد و زندگی‌شان را به بازی نگیرد اما در عمل توان مقاومت در برابر تمایلات ناخودآگاه‌شان را ندارند و به دام این مردها می‌افتند. زندگی با مرد جسوری که شجاعانه در مورد توانایی‌هایش حرف می‌زند، در رابطه به فرد مقابلش باج نمی‌دهد و در همه ابعاد زندگی خود را در اولویت می‌گذارد برای بسیاری از خانم‌ها جالب است و شاید لازم باشد باز هم به اولین یافته‌ای که مطرح کرده‌ایم بازگردیم و این ادعای پژوهشگران که عشق غیرمنتظره حتی اگر زجرآور باشد، باز هم شیرین است را تکرار کنیم. بله! زندگی با یک خودشیفته آسیب‌رسان همیشه بالا و پایین‌هایی دارد که می‌تواند عنصر غیرمنتظره بودن را به عشق وارد کند.

چرا برخی زن‌ها برای بیرون آمدن از یک رابطه نابرابر و آزاردهنده تلاش نمی‌کنند؟

نمی‌خواهند تنها بمانند

گاهی زن‌ها گرفتار انتخاب‌هایی اشتباه می‌شوند، چون از تنهایی می‌ترسند. چنین افرادی حاضر نیستند به خود فرصت به دست آوردن شناخت مناسب از فرد مقابل‌شان را بدهند یا از میان گزینه‌های پیش رو مناسب‌ترین‌شان را انتخاب کنند. به عقیده روانشناسان برای زنانی که از تنها ماندن وحشت‌دارند، بودن یک مرد در کنارشان کافی است.

راه خروج را نمی‌دانند

گاهی زنان گرفتار رابطه‌هایی آسیب‌رسان می‌شوند و با تمام وجود مایلند به رابطه‌ای که آزارشان می‌دهد، پایان دهند. این افراد تنها نمی‌دانند چطور و از چه زمانی باید رابطه را قطع کنند و به همین دلیل همچنان در ارتباطی که به آنها آسیب می‌زند می‌مانند. آنها همیشه منتظر یک معجزه و یک دست غیبی می‌نشینند تا برای نجات‌شان قدم بردارد و با بهانه‌های مختلف بیرون آمدن از رابطه را به تعویق می‌اندازند.

از دیگران الگو می‌گیرند

این افراد همیشه شنیده‌اند که مردها مثل هم‌اند و همه زندگی‌ها هم همین‌طور هستند. به همین دلیل تلاشی برای تغییر شرایط خود نمی‌کنند. آنها فکر می‌کنند دیگران هم به اندازه خودشان زجر می‌کشند و گاهی با این توجیه که فلانی شرایط سخت‌تری دارد، بهانه‌ای برای خوشبخت جلوه دادن خود دست‌وپا می‌کنند. این زن‌ها حاضر نیستند بپذیرند هرکس خالق سرنوشت خودش است و شکست‌ها و دشواری‌های زندگی شان را به عنوان یک قانون همه‌گیر جلوه می‌دهند.

فکر می‌کنند ناجی هستید

مردهای آسیب‌رسان همیشه در یک رابطه نقش ظالم را بازی نمی‌کنند. این مردها گاهی چهره مظلوم را به خود می‌گیرند و به زنان ضعیفی که فکر می‌کنند ناجی تمام آدم‌های جهان هستند اجازه بیرون آمدن از رابطه را نمی‌دهند. این زن‌ها مدام می‌گویند «بدون من می‌میرد!»، «اگر حالا رهایش کنم یک سال درس خواندنش بی‌نتیجه می‌ماند و امتحان کارشناسی‌ارشدش را خراب می‌کند!»، «او جز من کسی را ندارد!» و...


ت ت
کدخبر: 234222 تاریخ انتشار
در رسانه های دیگر بخوانید
ارسال نظر

پربیننده‌ترین