سکوت همسر ناصر حجازی شکست؛ شوهرم بعد از آن باخت استقلال پژمرده شد

همسر اسطوره فقید استقلال پرده‌ای از مسائل پنهانی زندگی او برداشت.

سکوت همسر ناصر حجازی شکست؛ شوهرم بعد از آن باخت استقلال پژمرده شد
پیشنهاد ویژه

به گزارش منیبان،  ناصر حجازی یکی از اسطوره‌های استقلال و فوتبال کشورمان، دوم خرداد سال ۱۳۹۰ چشم از جهان فرو بست و مسافر آسمان شد. به فاصله بالغ بر ۷۰ روز پس از مرگ ناصرخان، خانم بهناز شفیعی همسر ایشان طی مصاحبه‌ای مفصل که ۱۲ شهریور سال ۹۰ در خبرورزشی منتشر شد، ناگفته‌های ویژه‌ای از زندگی حجازی را بر زبان آورد. ناگفته‌هایی که خواندن چکیده آن‌ها همین حالا هم همچنان جذاب است: 

-ناصر برای تامین زندگی خانواده مشقت فراوانی کشید. کار کردن در کشور فقیری مثل بنگلادش برای فوتبالیست بزرگی که از منچستریونایتد پیشنهاد داشت، خیلی سخت بود.

-یک فالگیر معروف هندی به حجازی گفته بود تو ۸۲ سال زندگی می‌کنی و همسرت ۱۰ سال زودتر از تو می‌رود! بعد از این حرف فالگیر، ناصر به من گفت اگر تو بروی من چه کار کنم؟ او مرگ زود هنگامش را باور نداشت.

-در آذر سال ۸۸ پزشکان با صراحت اعلام کردند ناصر شانسی برای زنده ماندن ندارد و در خوشبینانه‌ترین حالت ممکن فقط ۶ ماه زنده می‌ماند به همین خاطر با همه اطرافیان و مراجعه‌کنندگان هماهنگ شده بود تا حرفی از بیماری‌اش نزنند. او برای اولین بار در بیمارستان لاله متوجه شد چه بیماری دارد. در آن‌جا یکی از پزشکان که در جریان هماهنگی ما برای باز نکردن مسئله پیش ناصر نبود، ناگهان گفت آقای حجازی آخرین بار چه زمانی شیمی درمانی کرده‌اید! شوهرم در پاسخ گفته بود مگر من باید شیمی درمانی کنم؟ پزشک هم گفت شما انسان تحصیل‌کرده‌ای هستید و حتماً می‌دانید سرطان دارید! بعد از این اتفاق ناراحت شد که چرا به خودش نگفتیم چنین مشکلی دارد! او با اعتماد به نفس گفت من با خیلی چیزها مبارزه کردم و این بیماری را هم شکست می‌دهم.

-ناصر اصلا دوست نداشت برخی مسائل را کسی بداند به همین خاطر فقط به یک نکته خصوصی اشاره می‌کنم: او سال‌ها قبل هزینه یک دختر سرطانی را متقبل شد و آن خانم هنوز زنده است.

-اصلا از مرگ و رفتن صحبت نمی‌کرد. بسیار مقاوم و با روحیه بود. آن‌قدر در مبارزه با بیماری جدی بود که حتی وصیت‌نامه هم ننوشت. 

-عامل اصلی سرطان ریه شوهر من سیگار نبود بلکه فشارهای روحی بود که در تمام این سال‌ها متحمل شده بود. از طرح ۲۷ ساله‌ها گرفته تا فراهم نشدن شرایط برای حضورش در منچستر یونایتد و البته ۵ سال زندگی در بنگلادش. این را هم بگویم که باخت استقلال مقابل جوبیلو ایواتا نیز خیلی به ناصر ضربه زد و او را پژمرده کرد.

-حجازی دو بار از تیم ملی قهر کرد که یک بار به خاطر من بود! بر سر یکی از اردوهای تیم ملی در خارج اصرار داشت من را همراه خودش ببرد ولی اجازه ندادند.

-حاج حسن آقای خمینی برای تسلیت به منزل ما آمدند و گفتند اگر کاری مربوط به وراثت آقای حجازی دارید، بگویید تا انجام بدهم. به ایشان عرض کردم ناصر غیر از همین خانه هیچ چیزی ندارد و این خانه هم به نام من است! واقعا متعجب شده بود و باورش برای همه سخت است که ناصر حجازی پس از ۴ دهه تلاش در داخل و خارج از کشور، فقط یک خانه دارد.

-سرمربیگری در تیم ملی تنها آرزویی بود که شوهرم داشت و به آن نرسید.

-دقیقا نمی‌دانم ناراحتی ناصر از امیر قلعه‌نویی سر چه موضوعی بود. شاید زمانی که امیر می‌خواست سرمربی شود، اگر به رسم کسوت یک زنگ به حجازی می‌زد و رخصت می‌گرفت خیلی مسائل به وجود نمی‌آمد. من خودم هم از امیر قلعه‌نویی بابت یک موضوع ناراحت شدم؛ او حداقل می‌توانست پس از مرگ حجازی به صورت تلفنی به من تسلیت بگوید. وقتی امیر می‌خواست به ملاقات ناصر بیاید، من یک نفره در بیمارستان مقابل ده‌ها هوادار خشمگین ایستادم تا قلعه‌نویی بدون هیچ مشکلی به اتاق حجازی برود اما وقتی ناصر مرد، امیر حتی یک زنگ هم نزد.

 


ت ت
کدخبر: 233734 تاریخ انتشار
منبع بهارنیوز
در رسانه های دیگر بخوانید
ارسال نظر

پربیننده‌ترین