تیم ملی با اسکوچیچ به چاه می افتد/باید با مرد کروات خداحافظی کنیم
جلال چراغپور، کارشناس فوتبال گفت: اگر کرهایها موقعیتها را با ولخرجی هدر نمیدادند، نتیجه بسیار بدتری رقم میخورد.
به گزارش منیبان؛ تیم ملی در بازی نهم خود در مرحله سوم مقدماتی جام جهانی مقابل کره جنوبی عملکرد ضعیفی داشت و شکست تلخی را متحمل شد. ایران در مقابل کره جنوبی عملکرد ضعیفی داشت و شاید خوششانس بود که تنها دو گل خورد. باخت مقابل کره اولین شکست تیم ملی مقابل این حریف از سال ۲۰۱۱ بود و نوار شکستناپذیری ایران مقابل کره جنوبی پس از ۱۱ سال پاره شد. این نتیجه همچنین اولین باخت دراگان اسکوچیچ از زمان حضور روی نیمکت تیم ملی بود و باعث شد صدای منتقدان بلند شود. اسکوچیچ در این مدت نتایج درخشانی با تیم ملی گرفته اما بسیاری معتقدند ایران برای موفقیت در جام جهانی و صعود از دور گروهی، نیاز به مربی بزرگتری دارد. جلال چراغپور ، کارشناس فوتبال در گفت و گو با خبرآنلاین در خصوص دیدار با کره جنوبی و آینده تیم ملی با دراگان اسکوچیچ صحبتهای جالبی را مطرح کرد که در ادامه میخوانید:
تیم ملی مقابل کره جنوبی شکست بدی خورد. تحلیل شما از این نتیجه چیست؟
در درجه اول قبل از اینکه وارد تحلیل بازی شویم، باید بگویم این یک حادثه نبود. تیتر مطلب این است که این باخت ۲ - صفر مقابل کره جنوبی را نگویید که یک حادثه فوتبالی بوده و چند سال که ما میبردیم و مساوی میشد، حالا یک باخت هم آوردیم. این بازی اصلا حادثه نبود. دلایلی که این بازی و نتیجهاش حادثه نبود، میشود تحلیل بازی و با این نگرش وارد میشویم. اول میخواهم در مورد کره جنوبی صحبت کنم. ما باید قبول کنیم که کرهایها به مرز بازی روز دنیا رسیدهاند؛ به مرز بازی روز دنیا یعنی هنوز مثل فوتبال روز دنیا بازی نمیکنند اما به مرز آن رسیدهاند. یعنی وقتی شما تیم کره را در هر جنبهای نگاه کنید، آثاری از مدرنیته و فوتبال این دهه که در آن قرار داریم را میبینید. همانطور که میدانید در فوتبال دهه به دهه تحول ایجاد میشود و کارشناسان بزرگ دنیا و دانشمندان معتقدند فوتبال دهه به دهه است. در این دههای که ما هستیم تحولات بزرگی در فوتبال رخ داده و این تحولات هم تحولات فیزیکی است، هم تحولات آمادگی جسمانی بازیکنان و اینکه سن بازی در این دهه پایین آمده است. وقتی تیم بزرگی مثل رئال مادرید از بارسلونا ۴ گل میخورد، این نشاندهنده همین تحول است که مثلا دهه کاسمیرو، مودریج و کروس رو به اتمام است. با اینکه سه اسطوره فوتبال هستند ولی دیدیم که آن نتیجه رقم خورد. برای ما هم همینطور است؛ در بازی با کره جنوبی اولین جایی که ایراد پیدا کرد میانه زمین ما بود. هم سن هافبکهای ما بالاست و هم فوتبالشان از مد افتاده است. نمیگویم فوتبال بلد نیستند یا برای تیم ملی زحمت نکشیدهاند ولی پایان کارشان است. این خط میانی ما خط قدیمی است.
از چه نظر قدیمی است؟
قدیمی از نظر توپگیری، دویدن، پس گرفتن توپ از حریف، خروج از زیر فشار حریف، تکنولوژی نوع پاس. پاسها زمانی ارسال میشود که فضاها بسته شده است. به همین خاطر مثلا میبینیم مهاجم نوک ما را در بازار نقل و انتقالات از روسیه میخرند و به بایرلورکوزن آلمان میبرند ولی در تیم ملی نمیتوانیم به او توپ دهیم. این مشکل در تغذیه شانسی نیست بلکه میانه زمین ما از مد افتاده است. شما در راس حمله کسی را گذاشتهای که در فوتبال روز دنیا در آلمان بازی میکند، بعد میانه را کسی گذاشتی که در پایان فوتبالش قرار دارد میتوان گفت تمامشده است. آن مدل پاس و آن مدل نگریستن به فوتبال قدیمی است!
شما گفتید اولین کاری که کره جنوبی انجام داد این بود که وسط زمین را از ما گرفت. این چطور اتفاق افتاد؟
کرهایها اول میانه را از ما گرفتند و کار سختی هم نبود و با یک ترفند خیلی ساده توانستند میانه میدان را از ما بگیرند.
ترفند آنها چه بود؟
آنها به یکی از مدافعان وسط خود و در بعضی موارد هر دو دفاع وسط خود اجازه بازیسازی و حرکت به جلو دادند. یعنی همانجایی که دقیقه ۵ یک توپ از آنها گرفتیم و میتوانستیم گل بزنیم. همان نقطهای که از دو دفاع وسط توپ میگرفتیم. یکی دو بار دیگر هم نزدیک بود توپ بگیریم. آنها به دو مدافع وسط خود اجازه دادند بازی را طراحی کنند. به اینها میگویند «طراحی دور» که این در فوتبال مدرن جا افتاده است. الآن قیمت دفاع وسط مدرن روی این حساب نیست که چقدر میتواند دفاع کند چون این وظیفهاش است و باید بلد باشد. قیمت دفاع وسط بر این هاست که چقدر بازیسازی میکنند. الآن مثلا نمیتوانیم بگوییم کنعانیزادگان دفاع بلد نیست یا شجاع خلیلزاده درست است که دفاع کلاسیک بلد نیست اما نمیتوانیم بگوییم دفاعش ضعیف است ولی میتوان گفت سمتی که او بازی میکند ساختار حمله به وجود نمیآید. تفاوت مدافعان زمانی که میخواهند در بازیسازی شرکت کنند مشخص میشود. دو مدافع وسط کره باعث شدند میانه زمین کره یک «بازیکن اضافه» نسبت به ما داشته باشد و همین بازیکن اضافه اجازه نداد نوراللهی و حاجصفی و ... بازی را بگیرند و فوتبال در اختیارشان باشد. هافبکهای ما به دنبال فوتبال میدویدند، نه اینکه بازی دست آنها باشد و فوتبال را به کره اعمال کنند. لحظاتی بود که چیزی برای ارائه دست آنها نبود. آمار را هم نگاه کنید میزان مالکیت کره خیلی بیشتر بود. البته این تنها مهم نیست چون استایل بازی میتواند روی مالکیت تاثیر بگذارد اما ما در میانه کره جنوبی همیشه یکی اضافه بود. کجا اضافه بود؟ درست مرکز زمین یکی اضافه بود. کرهایها خیلی بازی سادهای را اما با تسلط انجام میدادند. بازی را یک سمت جمع میکردند و تعویض میکردند به سمت مخالف. حتی اگر گاهی بیموقع کنارهها خالی بود و میتوانستند به آن پاس دهند اما مکان درستی نبود، این کار را نمیکردند. کرهایها از هر نظر به ما سر بودند. هم تاکتیکشان سر بود، هم تلاش میکردند فوتبال روز را بازی کنند و به لبه فوتبال روز جهان رسیدهاند. آنها هم شاید مقابل تیمی که فوتبال روانتر بازی کند حتما اذیت میشوند اما در آسیا حداقل از ما که جدا شدهاند. در مجموع باخت ما حادثه نبود و تلاش دو مدافع وسط کره برای بازیسازی با وجود چند اشتباهی که داشتند، باعث شد میانه زمین را از ما بگیرند. وقتی میانه زمین را گرفتند، قدری بیش از اندازه به دروازه ما نزدیک شدند. این برای اولین بار بود که تیمی مقابل تیم ملی ایران انقدر به دروازه نزدیک میشد و موقعیتهای بسیار خوبی را از چند قدمی دروازه از دست دادند. یک توپ را عابدزاده دوبار مهار کرد و با وجود گل بدی که خورد، نگذاشت آن توپ وارد دروازه شود. من در تمام این ۲۰ سال ندیده بودم تیم ملی اینگونه وادار شود در باکس خودش بازی کند. تیم ملی بیش از ۵۵ درصد بازی را در باکس خودمان بازی کرد. شما تا به حال دیده بودی انقدر تیمی به ما نزدیک شود؟
نه سابقه نداشت که اینطوری تحت فشار قرار بگیریم.
حتی در جام جهانی پرتغال و اسپانیا هم با اینکه هر دو فوتبال کوچک بازی میکنند اینگونه مثل کرهایها به دروازه ما نزدیک شدند. اگر کرهایها موقعیتها را با ولخرجی هدر نمیدادند، نتیجه بسیار بدتری رقم میخورد. وقتی ما داریم به جام جهانی میرویم بیاییم و شجاع باشیم. حدود ۷ بازیکن در تیم ملی هستند که دیگر در حد فوتبال دنیا نیستند و باید آنها را کنار بگذاریم از بچههایی که خودمان پرورش دادهایم استفاده کنیم. حتی بازیکنانی مثل سامان قدوس که خارج ایران بازی میکنند هم دیگر مثل فوتبال روز نیستند. لژیونری که ۷ دقیقه در اروپا بازی میکند نمیتواند سرنوشت تیم ملی یک کشور را تغییر دهد. خودمان این همه بازیکن داریم و باید شجاعت به خرج دهیم. کمی آدمها دور خودتان را نگاه کنید. از آن سر دنیا بازیکن میآورید ولی دانشگر اینجا مثل شیر میتواند فوتبال بازی کند. خیلی بازیکن داریم. باید از کلیشه بیرون بیاییم. به نظرم با این باخت کلیشه تیم ملی شکست. الآن لیستها را نگاه میکنیم کلا یکی دو نفر تغییر کرده و این کلیشه به نظرم شکست. امیدوارم صدای این شکستن به گوش کادر فنی تیم ملی و مسئولین فنی تیم ملی برسد. آقایان کلیشه این تیم ملی شکست!
اتفاقا خیلی هم به ترکیب اسکوچیچ انتقاد بود. اینکه سه بازیکن که قبلا در دفاع چپ بازی میکردند را فیکس گذاشته خیلی مورد انتقاد بود. یا حضور عارف غلامی که در دفاع سهنفره استقلال هم در سمت چپ بازی میکند به عنوان مدافع راست مقابل سون آن هم درحالی که ما در سمت راست گزینههای خیلی خوبی داریم. نظر شما در مورد ترکیب اسکوچیچ و استراتژی او چیست؟
من با نظر و سلیقه سرمربی کاری ندارم. اگر من را سرمربی بگذارند نظر خودم را دارم و حالا که او سرمربی است خب سلیقه خودش را دارد. مثل اینکه یکی را دعوت کنیم و بگوییم هر کت شلواری میخواهد بپوشد بعد دم در بگوییم بیخود کت شلوار پوشیدی و باید کاپشن بپوشی. اینجا هم همین است. شما اسکوچیچ را آوردی و سلیقهاش همین است و همین ویژگیها را دارد. او با همی ویژگیها ۱۲ بازی برنده شده بود. اما تحلیلی که ما داشتیم تحلیل حادثه فنی بود که اتفاق افتاد. ماجرا این است که ما یک گام عقب هستیم و تا جام جهانی وقت داریم و میتوانیم بازی تدارکاتی انجام دهیم. الآن وقتی سردار آزمون نتوانسته گل بزند مثلا کریم انصاریفرد میتواند گل بزند؟ خب این چه تفکری است؟ کریم که خیلی وقت است تمام شده، حاجصفی که خیلی وقت است تمام شده. خیلیها هستند آنها را قایم میکند که مردم یادشان برود بعد ولی در یک جا دوباره آنها را بازی میدهد. من نمیدانم در تیم ملی چگونه فکر میکنند و ترکیب میچینند.
امیر عابدزاده هم با وجود آن دبلسیو عالی، گل خیلی بدی خورد.
خیلی خام گلری کرد. آره با دو پرش مهارهای خیلی خوبی در آن صحنه داشت ولی همه میدانیم که شانس هم دخیل بود. بعد گل خیلی بدی خورد. من اصلا این تغییر در دروازه را درک نمیکنم. در شوتی که سون زد توپ نمیچرخید و این مدل توپها قبلا در والیبال هم بود. یک سرویسی بود به آن میگفتند سرویس ژاپنی که توپها نمیچرخید و وقتی میخواستی با ساعد بگیری، در میرفت. این مدل شوتها وقتی گلر ضربه به آن بزند، نیروی ذخیره شده در آن به صورت دروانی عکسالعمل نشان میدهد. این توپ هم نمیچرخید و عابدزاده خواست با دست باز آن را بزند ولی به محض اینکه توپ به دستش خورد، گردش دورانی داخلی پیدا کرد و شکمش خورد و گل شد. در تمرینات دروازهبانی سرعت توپها ۳۰-۴۰ کیلومتر بیشتر نیست چون کسی که شوت میزند پیرمرد مربی دروازهبانی است ولی این شوت ۹۵ کیلوکتر سرعت داشت و بدون چرخش بود. بزرگترین گلرهای دنیا هم شوتهای دور را نمیگیرند و رد میکنند. عابدزاده میخواست توپ را بگیرد ولی به محض اینکه دستش به توپ خورد، توپ مثل فنر چرخید.
الآن با همه این اوصاف و عملکردی که اسکوچیچ در این مدت داشته، برای جام جهانی باید با اسکوچیچ ادامه دهیم یا به سراغ مربی بزرگتری برویم؟
ما با یک باخت نمیتوانیم تمام معماری شخصیت یک نفر را که دو سال بالای سر تیم ما است و در این مسیر زحمت کشیده را زیر سوال ببریم. ما یادمان است که وقتی اسکوچیچ آمد دو باخت بد داده بودیم و در چه وضعیتی بودیم. همین تفکری که از آن انتقاد میکنند، ما را اینجا قرار داده است. خطر حذف از مقدماتی بیخ گوش ما بود. حالا این همان آدم است که تازه در این مدت روی بازیکنان مسلطتر هم شده اما کمی شجاعتش را از دست داده که برای من عجیب است. من فقط روی این قضیه دست میگذارم. آن موقع که چیزی برای باختن نداشت شجاعتر بود. آن وقتی که شب از صنعت نفت جدا شد، صبح سرمربی تیم ملی شد و نگفت چرا شجاعتر بود. وقتی که در ملوان و خونه به خونه مربیگری میکرد شجاعتر بود. خب آقای عزیز الآن که دو سال است سرمربی این تیمی کمی شجاعت به خرج بده. گروهی از بازیکنان پیرشدهاند یا اگر خودشان پیر نشدهاند مدل فوتبالشان از مد افتاده است. بعد میآید با پاس مدرن مواجه میشود و نمیتواند آن را قطع کند. حدس نمیزند ممکن است این پاس معکوس باشد. اصلا نمیداند پاس معکوس چیست. خب کرهایها ۸۰ درصد پاس معکوس میدادند و ما نمیتوانستیم قطع کنیم چون نمیفهمیدیم کجا میخواهند پاس بدهند. فقط خودشان میدانستند. در مقابل، تیم ایران که همه میدانستند تو به چه کسی میخواهی پاس بدهی. فرقش این است که وقتی ما پاس میدهیم همسایهها هم میفهمند نوراللهی میخواهد به قلیزاده پاس بدهد. مدل پیچ بدن و بغل پا و شدت پاس و همه چی معلوم است. فوتبال روز دنیا را که نگاه میکنیم از تلویزیون هم نمیفهمیم میخواهد به کی پاس بدهد. اصلا نمیفهمیم چطوری این پاس شد. خب ما در اینها عقبیم.
در چنین شرایطی چاره کار چیست؟
حالا یک مربی شجاع میخواهیم. باید اعلام کنیم آقا دست شما درد نکند تیم را به جام جهانی رساندی اما زندگی ادامه دارد. سه ماه بعد جام جهانی ما جام ملتهای آسیا را داریم. بلای کیروش سر ما نیاید که از جام جهانی آمد و اوت شد. بعد ما تیم ملی را لازم داریم؛ انقدر از تیم ملی کار نکشید که ناگهان ۱۲ نفر پیر شوند و مجبور شویم ۱۲ نفر را کنار بگذاریم. الآن میلاد محمدی، محرمی، عزتاللهی، نوراللهی، حاجصفی و انصاریفرد و حتی وحید امیری که دیدید. این وحید امیری آن بازیکن سابق نیست. بگردید و شجاع باشید که نفر و آدم پیدا کنید و تیم را درست کنید. حالا رفتیم جام جهانی دستت درد نکند ولی کمی شجاعتر باش. ما خیلی بازیکن تولید کردیم و خیلی بازیکنان در بازی باقیمانده و بازیهای تدارکاتی از این تیم ملی آبرومندتر از این تیم ملی بازی کنند.
ما در جام جهانی ۲۰۱۸ در آستانه صعود قرار داشتیم و این دوره خیلیها توقع صعود از دور گروهی را دارند. به نظر شما این توقع تا چه اندازه منطقی است؟
بلور کریستال تیم ملی الان یک ترک برداشت و این ترکها قبل جام جهانی میتوانند ویرانکننده باشند و باید جلوی آنها را بگیریم و تیم ملی را از نظر روانی درست کنیم. در فوتبال شما اول از نظر روانی به مشکل میخوری بعد میبازی. با این تیم و به خصوص دو مدافع وسطی که داریم نمیتوانیم بیش از سه بازی انجام دهیم. مگر اینکه از سیستمهای مدرن استفاده کند که دو دفاع مرکز به سه دفاع مرکزی تبدیل شود. تمام سیستمهای چهاردفاعه با این دو نفری که داریم یعنی خلیلزاده و کنعانیزادگان در جام جهانی خیلی راحت شکست میخوریم.
ترکیب مورد نظر شما برای زوج دفاعی یا دفاع سهنفره چیست؟
ما در کل فوتبال کشورمان دو نفری نداریم که در جام جهانی مقاوت کنند و بمانند. دو نفر وسط پرسپولیس که هیچکدام در حد تیم ملی نیستند. دو نفر وسط استقلال که سربازی رفتند و تازه اگر نمیرفتند هم مرادمند و یزدانی آن زوجی نبودند که تیم ملی را درست کنند. زوج دفاعی فولاد هم یکی کولیبالی است و دیگری هم عارف آقاسی. وضعیت دیگر تیمها را هم میدانیم. پس ما هیچ زوجی نداریم که در جام جهانی بگذاریم. ما الان یک معمار میخواهیم مثل زمانی که استانکو آمد. آن موقع همه میگفتند دوتا مهاجم نوک بگذار که یکی علی دایی باشد کنار علی موسوی یا مجیدی و ادموند بزیک و ... ولی اون این کار را نکرد. خداداد را در عمق علی دایی گذاشت. ما با همین ترکیب بعدها استرالیا را بردیم. بعد از استانکو یک مربی داخلی آمد گفت من فکر میکنم اصغر مدیرروستا از خداداد عزیزی برای مهاجم نوک بهتر است درحالی که عزیزی اصلا نوک نبود بلکه مهاجم کاذب بود. استناکو رییس دپارتمان اموزش کشورش بود که این زوج را ساخت. بعد این آقایی که مربی داخلی ما بود فکر میکرد استانکو نمیتواند دوتا مهاجم نوک بگذارد. دوتا مهاجم نوک از مد افتاده بود و استانکو داشت مدرن بازی میکرد. استانکو که رفت ما باز تیم ملی را به روش سنتی برگرداندیم. الآن هم ما یک آدمی میخواهیم که یا شجاع باشد، یا مدرنتر فکر کند. من از همین آقای اسکوچیچ روزهای بهتر و حرکات بهتری را دیدهام ولی دیشب که مات شده بود و خودش هم دید ممکن بود ما ۶ گل بخوریم.
با توجه به صحبتهای شما ما به یک مربی معمار نیاز داریم که صاحب سبک و فلسفه باشد و شجاعت کافی را داشته باشد. این ویژگیها را الآن در اسکوچیچ میبینید؟
نه شجاعت را نمیبینم. من با او مخالف نیستم. خودم اولین کسی بودم که در تلویزیون از او حمایت کردم. شاید یکی از دلایلی که عزیزی خادم او را نگه داشت همان شبی بود که برنامه من را دید که تحلیل کردم اسکوچیچ میتواند و به او دست نزنید. الآن هم فکر میکنم که تغییر نگرش اساسی در تیم ملی اتفاق مثبتی نیست. اینکه یک آدم جدید بیاید و همه چیز را به هم بریزد و از نو بسازد. ما فقط یک بازی با لبنان داریم و بعد بخواهیم مربی جدید بیاوریم و با بدبختی چندتا تیم دعوت کنیم و آنها هم نیایند و این نفرات هم با او بازی نکردهاند و تجربه جهانی هم ندارند، حالا این دفعه برویم از آن ور بام بیافتیم! به نظر من تعویض مربی غلط است اما بزرگان فوتبال باید کاری کنند که البته بزرگان فوتبال هم وجود ندارند! اگر یک شورای مرکزی و فنی بود یا یک فدراسیون قدرتمند داشتیم که جلسه میگذاشتند و فیلمها را نگاه میکردند و به اسکوچیچ فنی میقبولاندند که تغییر لازم است. الآن اسکوچیچ فکر میکند هرکی حرفی بزند دشمن اوست. باید فیلمها را به او نشان بدهند و بگویند وقتی تیمی در ۹۰ دقیقه، ۵۵ دقیقه تمام حملاتش از سمت چپ بوده، شما یک بازیکن که سمت چپ بازی میکند را راست گذاشتی! خب آن بازیکن اصلا نمیفهمد داستان چیست و نمیتواند ایستادگی کند. شانس آوردیم که آن توپها گل نشد. سمت راست اتوبان بود.
این حرکت خود بازیکن را هم نابود میکند!
دقیقا، الآن عارف غلامی خدا میداند شب تا صبح چطور خوابیده، خب این همه سال زحمت کشید به تیم ملی دعوت شود و بازی کند اما در چه بازی و چه پستی به او بازی دادند. کاملا گیج شده بود.پشت و جلوی او خالی بود و کاملا تنها بود. خب این حفره را سرمربی ایجاد کرد. چرا ایجاد کرد؟ چون خودش هم گیج شده بود. چرا گیج شده بود؟ چون دستیاران ضعیفی هم دارد. از روز اول من گفتم آقا این نیمکت ضعیف است که همه مثل تماشاگر مینشینند. بله بچههای خوبی هستند ولی نمیخواهم بچههای خوبی باشند. بچه بدی باشند ولی بیایند و دخالت کنند. همه ساکت نشستهاند و نگاه میکنند. خیلی چیزها باید تغییر کنند. اسکوچیچ خودش تیم را از چاه درآورد ولی طوری نباشد که خودش دوباره بندازد داخل چاه.