این مرد عجیب یک شبه 20 سال جوان شد!
همه چیز برایش عجیب و غریب شده بود و نمیدانست در چه مرحله و جایگاهی از زندگی اش به سر می برد اما آنچه موجب وحشت این مرد شده بود حقیقتا اتفاق افتاده بود.
به گزارش منیبان؛ میتوانید تصور کنید صبحی را که از خواب بیدار شده و دیگر اتفاقات تمام سالهای اخیر را فراموش کرده باشید؟ به گونه ای که همسر، فرزند و حتی خودتان را هم نشناسید؟ حتما می گویید فکر کردن به این اتفاق هم حال بدی به انسان می دهد چه برسد تجربه ی آن. این حس بد و البته دشوار برای مردجوان که مدتهاست به عنوان یک پزشک مشغول به فعالیت است به یکباره اتفاق افتاده و چنانچه در این بخش خواهید خواند، زندگی او را تحت تاثیر قرار داده است.
"دنیل پورتر" مرد 37 ساله امریکایی در حالی که متاهل و صاحب یک فرزند دختر بود، یک روز صبح که از خواب بیدار شد؛ خود را پسربچه ای دبیرستانی تصور می کرد و در حال آماده رفتن به سمت مدرسه شده بود.
به گزارش odditycentral او که یک پزشک متخصص شنوایی بود، یک روز مطابق روز های دیگر زمانی که از خواب بیدار شد اما اینبار همه چیز برایش احساس غریبگی داشت. طوری که همسرش، به نظرش زن غریبه ای آمد بطوری که انگار هرگز در عمرش او را ندیده و یا حتی وقتی در آینه به خودش نگاه می کرد، مرد چاق و سن و سال دار و غریبه ای را می دید.
او دقایقی بعد آماده رفتن به دبیرستان شد درحالی که سال ها بود از زمان فارغ التحصیلیش می گذشت و در عین حال دیگر صاحب زن و فرزند شده بود ولی از قرار معلوم تمام این حقایق برایش فراموش شده بود.
به گفته همسرش اگر چه تا حدی این موضوع در وهله اول خنده دار به نظر می رسید اما در واقع این که او دیگر هیچ کس نه تنها همسر و فرزندش، بلکه حتی خودش را هم با نگاه در آینه نمی شناخت موضوعی شدیدا ترسناک بود. او نه تنها هیچ کس را نمی شناخت، بلکه همه آنچه در طی سال های بعد از دبیرستان آموخته بود و تمامی درس هایی که در دوره های تخصص پزشکی اش گذرانیده بود، هرگز به خاطر نداشت.
پزشکان بیماری او را یک نوع فراموشی موقتی مغزی تشخیص دادند و اظهار داشتند که حتما در طی روزهای بعد به حالت اولیه خود بر می گردد اما اینطور نشد.
همسرش مدام سعی داشت با معرفی دوباره اطرافیان به او، آن ها را به خاطر بیاورد. واقعا شرایط زندگی با او دیگر سخت شده بود، چرا که نه تنها حافظه اش را از دست داه بود، بلکه به طور کلی فردی متفاوت با فرد قبلی شده بود که تمام سلیقه ها و عادات رفتاری او هم تغییر کرده بودند. مثلا قبلا اصلا اهل بیرون رفتن نبود اما حالا عاشق بیرون رفتن شده بود و دیگر موارد مشابه.
چنانچه پیداست تشخیص اولیه بیماری او به درستی انجام نشده بود زیرا این یک نوع حالت فراموشی و اختلال شدید مغزی بود و پزشکان تصور می کردند که بیماری او صرفا به دلیل بروز عوارض جانبی یک حالت احساسی استرسی است و در عرض مدت کوتاهی رفع می شود اما چنین نشد.
به هرحال این فرد همچنان در حال درمان این ضربات و آسیب شدید روحی است و کسی نمی داند آیا می شود روزی او خاطرات 20 ساله خود را دوباره به یاد بیاورد یا خیر.