توافق جدید و محرمانه آمریکا و طالبان+جزییات
دومینوی سقوط افغانستان و واکنشهای طرفهای مختلف به روشنی حکایت از تفاهمهای محرمانهای میان ایالات متحده و نمایندهاش زلمی خلیل زاد با طالبها در حاشیه نشست دوحه داشت که فارغ از مفاد توافق اصلی و علنی، هرکدام از طرفین قرار است در راستای منافع یکدیگر، گامهایی را بردارند.
به گزارش منیبان؛ به نقل از سازندگی پیر محمد ملازهی، کارشناس مسائل افغانستان: سقوط یکباره کابل و تصرف یک به یک ولسوالی ها و مراکز ایالتی مهم در افغانستان توسط طالب ها به روشنی نشان داد که در حاشیه نشست دوحه و میان ایالات متحده و نمایندهاش زلمی خلیل زاد و طالبها تفاهمهای محرمانهای [فارغ از توافقهای رسمی و علنی] منعقد شده و هرکدام از طرفین قرار است در راستای منافعی که دارند، گام هایی را بردارند.
رچند در باب سقوط ایالت ها و مراکز ولایتی نباید مولفههای داخلی چون هماهنگی اشرف غنی احمدزی با طالب ها و بی انگیزگی نظامیان افغان، فساد حاکم و سایر موارد دیگر را نادیده انگاشت.
با این همه در مجموع براساس همان توافق محرمانه که بدان اشاره شد که در طول زمان اندک اندک مفادش مشخص خواهد شد( اگر طالب ها بدان پایبند باشند) قرار بر آن شده بود که این گروه شبه نظامی در افغانستان امارات اسلامی خودخواسته شان را برپا کنند، این هدفی است که هم شورای کویته و بالاخص شبکه حقانی بر آن تاکید دارند.
اما مادامی که پنجشیر در تصرف هسته مقاومت مردمی به رهبری چهره هایی چون احمد مسعود است و گروهی از مجاهدان چون امر الله صالح، رئیس جمهوری افغانستان و سایر قومیت ها در این منطقه مستقر هستند، طبیعتا شکل گیری امارات آنگونه که طالب ها می خواهند مقدور نخواهد بود. از همین رو طالب ها که قرار است ظرف یک یا دو روز آینده کابینه جدید را معرفی نمایند از تمام توانشان استفاده خواهند کرد تا این دره و مناطق اطرافش را در اختیار خود قرار دهند، تا به امروز به واسطه مقاومت هسته مردمی مستقر در این منطقه طالب ها نتوانستند به هدفشان دست یابند، (بعید هم هست به واسطه موقعیت جغرافیایی پنجشیر تصرف آن به این راحتی ممکن باشد).
درباره چرایی توقف این گروه شبه نظامی در تصرف پنجشیر چند گزاره مطرح است، یکی از این گزاره ها موقعیت جغرافیایی این دره می باشد که حتی نظامیان شوروی نیز قادر نشدند در زمان هجوم به افغانستان بر آن مسلط شوند، از منظری دیگر انگیزه بالای نیروهای عضو هسته مقاومت است که اجازه نخواهند داد این دره در کوتاه مدت در اختیار این گروه شبه نظامی قرار بگیرد، با این همه تداوم این نبرد که طبیعتا هزینه های سنگینی را بر طالب ها تحمیل خواهد کرد به چند عامل بستگی دارد. یکی از این عوامل تداوم مقاومت هم صدایی سایر ولایت های افغانستان به خصوص ولایت های شمالی و اقوام دیگر بالاخص هزاره ها است که امروز در معرض خطر جدی قرار دارند، در این میان اخباری دال بر این که در برخی از ولایت ها گروه های مردمی تشکیل شدند و سلاح در دست گرفتند یا آن که برخی از فرماندهان طالب به مقاومت پیوستند منتشر می شود.
هرچند فعلا این اخبار تایید نشده و این احتمال وجود دارد که گروه های پراکنده محلی مخالفتشان با استقرار طالب ها را اعلام کرده باشند، طبیعتا اینگونه حمایت ها به واسطه نبود انسجام و هماهنگی نمی تواند به نفع هسته مقاومت باشد. مولفه دومی که باید مورد توجه قرار بگیرد میزان توانایی هسته مردمی برای رویارویی با طالب ها آن هم در شرایطی است که این دره کاملا محاصره شده و کنترل چهار گذرگاه منتهی به پنجشیر در اختیار این گروه قرار دارد، در چنین شریطی طبیعتا بعد از گذشت زمان و عدم ارسال کمک نظامی و غیر نظامی، هسته مقاومت با کمبود مواد غذایی و نظامی روبرو خواهد شد و همین مسئله می تواند در صورت عدم حمایت از این گروه موجبات ضعف این جریان را هموار کند و جبهه آنها را در هم بشکند، این مقوله ای است که طالب ها بسیار بر آن امید بستند و در تلاشند تا مخالفانشان را در داخل پنجشیر از پای دربیاورند.
از همین رو به نظر می رسد در صورتی که طرفین نتوانند با تکیه بر اهرم های سیاسی به نتیجه دست یابند، این نبرد ادامه داشته باشد که طبیعتا سرنوشت آن مبهم است چرا که بسیاری از مقوله ها در ارتباط با آن دخلیل هستند که یکی از مهم ترینشان نقش کشورهای منطقه ای می باشد، این که کشورهایی چون ایران، تاجیکستان و ازبکستان کمک هایی را در اختیار هسته مقاومت قرار می دهند یا خیر و همچنین حمایت ها و سیاست های بازیگرانی چون قطر، عربستان سعودی، ترکیه و پاکستان به طالب ها چه سمت و سویی خواهد داشت.
در شریط کنونی هزاره های افغان به واسطه تضمینی که ایران از طالب ها گرفته فعلا ممکن است از خشونت های اعمالی احتمالی مصون باشند با این همه نمی توان در این باره با قطعیت صحبت کرد. از منظری دیگر برخی از رهبران هزاره در پاکستان در حال رایزنی هستند. اما نکته ای که در این میان می بایست مورد توجه قرار بگیرد آن است که اگر هسته مقاومت ملی از جانب مناطق خارج از پنجشیر، مناطق ازبک نشین و تاجیک نشین خارج از محدوده یا توسط اقوام دیگر چون هزاره ها حمایت شوند، در آن صورت می توان گفت شانس پیروزی هسته مقاومت افزایش خواهد یافت هرچند در چنین شریطی محتملا شاهد قیامی مردمی خواهیم بود مسئله ای که با توجه به مقاومت شبکه حقانی وتوسل این گروه به اهرم های خشونت، زمینه را برای وقوع جنگ داخلی در افغانستان هموار خواهد کرد.
مقوله دیگری که باید بدان توجه کرد آن است که بازیگران مختلفی چون چین، آمریکا و پاکستان هر کدام در شرایط کنونی در راستای منافع ملی شان در تلاش هستند. چین تلاش دارد تا استفاده از شرایط حاکم خواستش مبنی بر ایجاد کریدوری میان افغانستان و پاکستان را در کنار توافق 25 ساله اش با ایران در چارچوب استراتژی کمربند ابریشم اجرایی کند، ایالات متحده هم در صدد است تا با توسل به گروه های رادیکال که امروز در افغانستان جمع شدند دو رقیبش یعنی چین و روسیه را مهار کرده و تنش های مرزی را برای تهران رقم زند، از طرفی دیگر گروه رادیکال تحریک پاکستان نیز با طالب ها همکاری نزدیک دارند و این گروه را از منظر مالی و نظامی تحت حمایت خود قرار داده اند.
با این همه شرایط در افغانستان به گونه ای است که دوستان طالب ها را می تواند قربانی کند، به عنوان نمونه سکوت دولت پاکستان در برابر حمایت های گروه تحریک طالبان می تواند موجب شود تا این گروه که دارای ایدئولوژی رادیکال و تمامیت خواه است بخواهد نسخه چون امارت اسلامی را در پاکستان پیاده کند.
چین و آمریکا هم ممکن است به لحاظ امنیتی درگیر پس لرزههای تقویت رادیکالیسم در منطقه شوند. البته پیامدهای احتمالی که بدان اشاره شد در بلند مدت رخ خواهد داد و ازهمین رو اگر بخواهیم اندکی واقع بینانه وقایع افغانستان را رصد کنیم باید بگوییم که طالب ها تلاش خواهند کرد تا با الگو گرفتن از کشورهای اسلامی منطقه ساختارها و نهادهای اداری شان را تعریف کنند.
در اینجا مراد شبکه کویته است. در چنین بستری طبیعتا دولتی فراگیر تعریف نخواهد شد اما طالب ها برای آرام نگاه داشتن جامعه افغان گروهی از تکنوکرات های ازبک و تاجیک را در مناصبی در ساختار بوروکراسی و اداری این کشور تعریف خواهند کرد و چهره هایی چون عبدالله عبدالله و حامد کرزی را کنار می گذارند، چرا که طالب ها به خوبی می دانند تکیه بر خشونت در ابتدای کار صرفا موجب آغاز جنگ داخلی خواهد شد، رخدادی که مانع از تثبیت قدرت این گروه می شود.
با این همه از این حقیقت هم نمی توان گذشت که بدنه رادیکال طالب ها یا همان شبکه حقانی تا زمانی که جبهه پنجشیر را در هم نشکنند و زمینه را برای احیای امارات اسلامی هموار نکنند، آرام نمی گیرند.
سناریوهایی درباره آینده افغانستان
از همین رو در باب آینده افغانستان چند سناریو مطرح است، نخستن سناریو که محتمل ترین سناریو است اما در کوتاه مدت محقق می شود برقراری امارات اسلامی و به کارگیری چهره هایی تکنوکرات و متخصص در ساختار بوروکراسی این کشور است؛ تلاشی که با حمله به پنجشیر و هسته مقاومت میتواند همزمان باشد، طبیعتا در ساختار این سناریو طالب ها برای تثبیت قدرتشان در کوتاه مدت علیه قومیت دیگر به خصوص هزاره ها از رویکرد منعطف تری پیروی می کنند چرا که وقوع جنگ و تنش در چنین شرایطی به نفعشان نمی باشد.
اما اگر بخواهم در ارتباط با تحولات افغانستان در دراز مدت تحلیلی ارائه کرد باید این گزاره را لحاظ کنیم که طالب ها نیز به سان گروه هایی چون داعش و القاعده از ایدئولوژی رادیکال و تمامیت خواه و انحصار طلب پیروی می کنند، بدنه رادیکال این جریان امروز به دنبال برقرار امارات اسلامی اش است، اما در دراز مدت به این خواسته محدود نخواهد شد و اینجاست که کشورهای منطقه ای و فرامنظقه ای ممکن است به واسطه مانور گروه های رادیکال و بنیادگرا که به واسطه قدرت گرفتن طالب ها هم انگیزه لازم را به دست اوردند و هم دارای مامن و پناهگاهی شدند به لحاظ امنیتی درگیر چالش های جدی شوند.
در نهایت باید گفت اگر طالب ها به خشونت متوسل شوند این سناریو محتمل است که سایر قومیت های افغان نیز سلاح در دست گرفته در کنار هسته مقاومت قرار بگیرند، در چنین شرایطی شاهد قیامی مردمی تمام عیار خواهیم بود، مسئله ای که زمینه ساز جنگ داخلی خواهد شد و موجب می شود تا افغانستان به اوردگاه رویارویی قدرت های رقیب، کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای تبدل شود و نهایت به دو بخش خراسان و پشتونستان تبدیل شود.
در شرایط کنونی با لحاظ کردن داده هایی که در دست است می توان گفت طالب ها به لحاظ عقلانی برای برقراری امارت مورد نظرشان از سیاست های منعطف در کوتاه مدت پیروی خواهند کرد، اما از آنجایی که این گروه از ظرفیت ها متعددی برخوردار است و بدنه رادیکالش یعنی شبکه حقانی همگام با داعش، القاعده به شکلی نزدیک همکاری داشته و دارند، این احتمال وجود دارد که در دراز مدت شاهد آن باشیم که طالب ها به اصل خود بازگردند.
اگر این سناریو محقق شود طبیعتا پیامدهایی خواهد داشت که یکی از آنها می تواند استفاده آمریکا و متحدان منطقهایاش از این گروه رادیکال علیه رقبایشان باشد. به بیانی بهتر ایالات متحده بدین طریق این توان را می باید تا روسیه و چین و حتی ایران را در داخل منطقه درگیر کند.
از همین رو ایران، چین، روسیه و سایر کشورهای منطقه که فعلا موضع بی طرفی اتخاذ کردند نباید تمامی تخم مرغ هایشان را در یک سبد قرار دهند، چرا که ممکن است در نهایت درگیر چالش هایی جدی امنیتی شوند.
در مجموع باید گفت تحولات افغانستان را صرفا نمی توان به رویارویی میان هسته مقاومت در پنجشیر و طالب ها محدود کرد، امروز این رویارویی در پنجشیر در جریان است اما ممکن است در آینده میدان نبرد گسترده تر شده و کشورهای منطقه نیز خواه ناخواه وارد درگیری ها شوند و با لحاظ کردن منافعشان از یکی از جناح های درگیر حمایت کنند، ایران به واسطه شیعیان هزاره، چین و روسیه و حتی هند برای حراست از امنیت مرزهایشان در برابر طالب ها بایستند و بازیگرانی چون عربستان و امارات از این گروه( طالبان) در راستای جاه طلبی های منطقه ای شان حمایت نمایند.
امروز ترکیه نیز درگیر این ماجراجویی شده و برای حراست از امنیت فرودگاه حامد کرزی اعلام آمادگی کرده است، خواسته ای که از جانب طالب ها با استقبال روبرو شد، با این همه ترکیه نیز غافل از آن است که همکاری اش با طالب ها چه پیامدهایی می تواند برای این بازیگر به دنبال داشته باشد.
بنابراین در شرایط حاضر دولت های منطقه باید به درستی وقایع افغانستان را رصد کنند، طالب هاتعهداتی دادند، با این همه با توجه به ایدئولوژی که بدان باور دارند و همچنین سابقه ای که از خود برجای گذاشتند،احتمال نقض توافق و تعهد از جانب آنها زیاد است، پس بهتر آن است که کشورهای بی طرف هم با طالب ها رایزنی هایشان را ادامه دهند و هم از هسته مقاومت مردمی و خواسته ها و دستاوردهای جامعه افغان در برابر هرگونه رادیکالیسم حمایت کنند، چرا که در هم شکسته شدن جبهه مقاومت فرصتی در اختیار بدنه رادیکال طالب قرار می دهد تا زمینه را برای گسترش گستره امارات اسلامی که بدان باور دارند فراهم کند.