یکی از اسرای دفاع مقدس می‌گوید: بعثی‌ها از محمد رضایی می‌خواستند اطلاعات بگیرند اما او حرف نمی‌زد به قدری او را شکنجه کردند که فقط ناله‌های ضعیف یازهرا(س) و یا ابوالفضل(ع) او را می‌شنیدیم.

به گزارش منیبان، سال ۱۳۸۱ پیکر شهید «محمد رضایی» که در غربت اسارت به شهادت رسیده بود، به کشور بازگردانده شد. اما پیکر این شهید بعد از ۱۵ سال از زمان شهادتش، سالم مانده بود. بعثی‌ها که خودشان از این اتفاق متعجب شده بودند، روی پیکر این شهید آهک می‌ریزند تا بلکه پیکر را از بین ببرند، اما این اتفاق نمی‌افتد و امروز همرزمان و هم‌بندهای شهید رضایی زائر مزارش در مسجد امام سجاد(ع) در اطراف شهرستان فاروج ـ شیروان هستند.

به اسارت درآمدن شهید رضایی به این شکل بوده که او از مسئولان دسته غواصان اطلاعات عملیات تیپ ۲۱ امام رضا(ع) بود که در جریان عملیات «کربلای ۴» به اسارت بعثی‌ها درآمد. حدود ۵ - ۴ ماه بعد از اسارت، شهید رضایی توسط یکی از اسرای نفوذی‌ها شناسایی شد. حتی بعثی‌ها برای اطمینان از شناسایی شهید رضایی ۳ ـ ۲ نفر از اسرای اردوگاه تکریت ۱۱ را شکنجه کردند، کف پا و گوش آنها را اتو کشیدند تا بلکه از محمد رضایی به آنها اطلاعات بدهند؛ اما این اسرا مقاومت کردند و حرفی نزدند. بعد از این ماجرا بعثی‌ها محمد رضایی را خیلی شکنجه کردند تا او اطلاعاتی از بگیرند؛ اما این آزاده هم حرفی نزد.

پیشنهاد ویژه

آزاده دفاع مقدس «عباسعلی مؤمن» یکی از شاهدان عینی شکنجه و شهادت «محمد رضایی» در تکریت ۱۱ است. او در این باره می‌گوید: «بعثی‌ها بعد از چند بار شکنجه و بازجویی شهید رضایی، وقتی دیدند به نتیجه نمی‌رسند، اقدام وحشیانه‌ای کردند؛ عدنان و علی آمریکایی گرگ‌صفتان بعثی بودند که بازجویی و شکنجه شهید رضایی را بر عهده داشتند اما موفق به تخلیه اطلاعات از این اسیر ایرانی نشده بودند. این دو بعثی ابتدا شهید رضایی را جلوی حمام لخت کردند و با کابل و چوب به جانش افتادند. شیشه خرده‌های پنجره کوچک حمام روی زمین ریخته شده بود. این دو ظالم، محمد را روی زمین غلت می‌دادند و این شیشه خرده‌ها به بدن آقامحمد فرو می‌رفت. بعد از این همه شکنجه وقتی دیدند، محمد رضایی حرف نمی‌زند و فقط ناله می‌کند، آب نمک بر روی زخم‌های شهید رضایی ‌ریختند. آنها باز هم دست‌بردار نبودند. محمد بخاطر شکستگی دست و پا، توان حرکت نداشت و ناله‌هایش لحظه به لحظه ضعیف‌تر می‌شد، محمد رضایی با همان صدای ضعیفش حضرت زهرا(س) و حضرت ابوالفضل(ع) را صدا می‌زد. عدنان و علی آمریکایی برای اینکه صدای محمد را نشوند، قالب صابون را داخل دهان محمد گذاشتند و تا حلق او فرو بردند. با این کار آنها راه تنفس محمد بسته شد و با مظلومیت به شهادت رسید. دیگر صدای ناله او را نشنیدیم. بعد هم پیکر محمد را از اسارتگاه خارج کردند.»

«سید محسن حیدری» یکی دیگر از آزادگان تکریت ۱۱ است. وی درباره شکنجه و شهادت محمد رضایی می‌گوید: «شکنجه‌گران بعثی آن قدر با کابل سه فاز به بدن محمد زده بودند که دیگر پوست و گوشت بدنش له شده بود. آنها با هر ضربه‌ای که بدن محمد می‌زدند، یک تکه از پوست و گوشت محمد کنده می‌شد. بعد از شهادت محمد وقتی اسرای بند یک، به محل شکنجه‌اش رفته بودند، می‌بینند که روی در و دیوار حمام تکه‌های گوشت بدن محمد چسبیده است.»

چند روزی از شهادت محمد رضایی گذشته بود و اما همچنان صدای غربت ناله‌های او در گوش اسرا مانده بود و تکرار می‌شد. دیدن آثار شکنجه محمد برای اسرا بسیار آزاردهنده بود و طاقتشان را طاق می‌کرد. عباسعلی مؤمن درباره روزهای بعد از شهادت محمد رضایی می‌گوید: «یک روز که اول صبح آمار می‌گرفتند، اول بچه‌های نجاری و نقاشی و بنایی می‌رفتند مرافق همان(توالت‌ها)، بعدش بچه‌های آسایشگاه. من و مجتبی از دوستان دیگر چشممان به یک کابل آغشته به خون‌ افتاد که کنار دیوار کاهگلی و دیوار سیم خاردار روی زمین افتاده بود. از مجتبی پرسیدم این کابل را چرا اینجا انداختند؟ مجتبی گفت: اگر درست حدس زده باشم کابلِ شکنجه‌ شهید رضایی است و خون شهید روی کابل ریخته. به کابل دست نزدیم. چند روزی از این موضوع گذشت، ولی آن کابل چند روزی جلوی چشمم بود و باعث می‌شد خیلی دگرگون بشوم. تا اینکه یک روز رفتم کابل را برداشتم دیدم خون پاک شهید رضایی همچنان روی کابل خشک شده و مانده است. در خلوت خودم و دور از چشم بقیه روی کابل بوسه زدم؛ بعد کنار دیوار نجاری چاله کوچکی کَندَم و کابل را دفن کردم. امروز بعد از گذشت سالها افسوس می‌خورم که کاش آن کابل را با خودم به ایران می‌آوردم.»

ماجرای شهید «محمد رضایی» تمام نمی‌شود. وقتی اسرا به کشور بازمی‌گردند، خبر نحوه شکنجه و شهادت محمد را به خانواده می‌دهند اما خانواده همچنان انتظار می‌کشیدند که پیکر محمد را در آغوش بگیرند. سال ۱۳۸۱ پیکر اسرای شهیدی که در قبرستان الکرخ عراق به خاک سپرده شده بودند را نبش قبر می‌کنند تا به کشور بازگردانند. در بین این شهدا، پیکر «محمد رضایی» سالم مانده بود. بعد از اینکه پیکر شهید را به ایران منتقل می‌کنند، این شهید غریب در مسجد امام سجاد(ع) شیروان آرام می‌گیرد.

در سالهای اخیر عکسی پیکر شهید رضایی در برخی رسانه‌ها دیده شده است. عباسعلی مؤمن درباره این عکس بیان می‌کند: «بعد از اینکه محمد را بر اثر شکنجه به شهادت رساندند، پیکر او را روی پتو گذاشتند و از حمام خارج کردند. این عکس هم مربوط به بعد از شهادت محمد رضایی است که توسط عراقی‌ها گرفته شد.»

شهید محمدرضایی متولد ۱۳۴۶ در مشهد بود. او از مسئولان دسته غواصان اطلاعات عملیات تیپ ۲۱ امام رضا(ع) بود که در جریان عملیات «کربلای ۴» در دی ماه ۱۳۶۵ به اسارت بعثی‌ها درآمد. بعد از شناسایی این آزاده توسط بعثی‌ها، او را چندین بار شکنجه می‌کنند و سرانجام در سال ۱۳۶۶ بر اثر شکنجه‌های سخت او را به شهادت می‌رسانند. پیکر این شهید سال ۱۳۸۱ به کشور بازگشت. «رمضانعلی رضایی» پدر این شهید که از خیرین مشهد بود، در فروردین ۱۴۰۲ به فرزند شهیدش پیوست.

 

کدخبر: 191562 تاریخ انتشار