آشنایی با کم سن و سال ترین شهید دفاع مقدس
در هشت سال حماسه و دفاع غرور آفرین، قاسمهایی در کربلای ایران سر برآوردند که درس بزرگی به بشریت دادند. سربازانی از جنس بهشت، غیور مردان عرصه پیکار که از جذابیتهای دنیوی گذشتند و با احساس مسئولیت در برابر هویت و فرهنگ خود، دفاع و مقاومت را با هر سن و سال به جهانیان آموختند، درس آزادگی و غیرت را که از عاشورا آموخته بودند مشق کردند و قاسموار پا به میدان گذاشتند و حماسههایی آفریدند جاویدان.
به گزارش منیبان؛ در تفحص این گنج عظیم، رزمنده نوجوانی را میبینیم که در اوج شور و شوق بازیهای کودکانهاش، بازی جنگ و دفاع را به تمام بازیها ارجحیت داده و او کسی نیست جز «شهید ظفر خالدی،کوچکترین رزمنده شهید دفاع مقدس کشور»، نوجوانی با 11 سال و 7 ماه سن اهل روستای تنگ کلوره از توابع شهرستان لردگان از دیار شیرمردان استان چهارمحال و بختیاری.
مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران چهارمحال و بختیاری گفت: کم سن و سالترین رزمنده شهید کشور، شهید ظفر خالدی اهل روستای تنگ کلوره از توابع شهرستان لردگان و افتخاری برای استان چهارمحال و بختیاری است.
قدرتالله رییسی با اشاره به فعالیتهای این شهید بزرگوار در طول دفاع مقدس، اظهارکرد: ظفر خالدی نخستین بار از طریق تیپ 114امام حسین(ع) به جبهه اعزام شد و در عملیاتهای فتح خرمشهر و رمضان به همراه پدر و تنها بردارش حضور پیدا کرد.
وی اظهارکرد: شهید خالدی در عملیات رمضان و در روز 23 ماه مبارک رمضان حین عملیات با بردارش در یک سنگر و در آغوش هم در حالی به شهادت رسید که کمتر از 12 سال داشت.
رییسی خاطرنشان کرد: پیکر مطهر این شهدا که مفقود الاثر شده بودند در تاریخ پنجم مردادماه 1378در منطقه شلمچه کشف و به لردگان منتقل شدند.
به گفته وی، شهید ظفر خالدی، کوچکترین رزمنده شهید کشور، فرزند خدابخش در تاریخ 2 مرداد 1349 در روستای «تنگ کلوره» از توابع شهرستان لردگان درخانوادهای متدین و مذهبی به دنیا آمد و پرورش یافت.
وی افزود:این شهید از کودکی نزد پدر و مادر خود با قرآن انس گرفته بود به طوری که در سن پنج سالگی عشق به دین و مذهب او را به نماز و روزه تشویق میکردو با وجود سن کم بر ناتوانی جسمی غلبه و به همراه خانواده در هنگام سحر برای روزه گرفتن بیدار میشد و چنان با نماز، قرآن و روزه الفت گرفته بود که ترک آن ممکن نبود.
مدیرکل بنیاد شهید چهارمحال و بختیاری اظهارکرد: شهیدخالدی در طول زندگی کوتاه خود دوبار با امام خمینی(ره) دیدار داشت و عکسهای امام (ره) را از بسیج به خانه میآورد و به دیوار نصب میکرد.
رییسی خاطرنشان کرد: لباسهای بسیجی اندازه قامت ظفر نبود و به اصرار لباسهای برادرش را به خواهرش میداد تا برای او اندازه کند .
به گفته وی، سال 1360هنگامی که شهید خالدی 11 سال داشت، پدرش عازم جبهه شد موقع مرخصی اصرارهای مکرر شهید باعث شد او پس از بازگشت پدرش عازم جبهه شود.
وی افزود: او با شوق و ذوق فراوان با کاروان بروجن عازم صحنه نبرد شد، هنگام حرکت مسئول کاروان به دلیل اینکه سنش کم بود مانع رفتن او شد ولی شهید با این بهانه که سن واقعیاش از سن شناسنامهای بیشتر است و بالاخره با اصرار فراوان توانست با کاروان اعزامی بروجن راهی جبهه شود.
رییسی اظهارکرد: این شهید بزرگوار در تاریخ 23 مردادماه سال 61 درشلمچه درعملیات رمضان به شهادت رسید و پیکرش پس از 17سال تحویل خانواده شد.
مدیرکل بنیاد شهید استان گفت: خدارحم خالدی، برادر این شهید نوجوان نیز درسال 1339چشم به جهان گشود و در تاریخ سوم خرداد ماه سال 61در عملیات رمضان در شلمچه به شهادت رسید و پیکرش پس از 17سال تحویل خانواده داده شد؛خدارحم خالدی نیز در کنار برادر نوجوانش در منطقه عملیاتی شلمچه به شهادت رسیدند؛ خدابخش خالدی، پدر این دو شهید بزرگوار نیز که جانباز 25درصد بود در سال 1370 به فرزندان شهیدش پیوست.
گلی جان خالدی، مادر شهید ظفر خالدی نیز اظهارکرد: ظفر با وجود سن و سال کم از ایمان بالایی برخوردار بود و همواره به واسطه خوش خلقی با همه دوستی داشت و با شوخیهای بچه گانه دیگران را به دینداری توصیه میکرد.
وی شجاعت را از ویژگیهای بارز فرزند شهیدش دانست و گفت: بارها به اصرار از پدر و بردار خود میخواست او را به جبهه ببرند اما آنها به دلیل سن کم ممانعت میکردند اما در نهایت تسلیم خواست او شدند.
به گفته وی، ظفر به دلیل سن کم از لردگان عازم نشد اما او که بر تصمیم خود مصمم بود از شهرستان بروجن توانست مسئولان اعزام را راضی کند و بالاخره به آرزوی خود رسید و با پدر و بردار بزرگترش همرزم شد.
مریم خالدی، خواهر شهید ظفر خالدی نیز به بیان خاطراتی از این شهید پرداخت و گفت: ظفر هیچ گاه نمازش ترک نمیشد و همواره روزه بود و به دلیل خوش اخلاقی همواره مورد توجه ما سه خواهر بود.
وی خاطره اعزام ظفر به جنگ تحمیلی را یادآور شد و گفت: ما علاقه زیادی به برادرانمان داشتیم اما هرچند تلاش کردیم که حداقل ظفر که کوچکتر است به جبهه اعزام نشود نتوانستیم در مقابل خواستههای وی ایستادگی کنیم و بالاخره وی عازم جبهه شد اما به دلیل بیتابی ما و مادرمان پس از مدتی پدرم او را راضی به برگشت کرد.
خواهر شهید خالدی افزود: ظفر با چشم گریان از جبهه برگشت اما همه فکرش جبهه، همسنگران و برادر همرزمش بود؛ او به اندازهای ناراحت بود که حتی شام هم نتوانست بخورد و فردای روزی که برگشته بود رفتن را بر ماندن ترجیح داد.
وی اظهارکرد: گریه و بیتابی ماهم تاثیر گذار نبود او تصمیم خود را گرفته بود؛ حتی یک روز هم دوام نیاورد و دوباره عازم جبهه شد و پس از چند روز نیز با ارسال نامهای حضور خود در جبهه و همسنگری مجدد با برادرش را اطلاع داد که در نهایت نیز این دو برادر در آغوش هم در عملیات رمضان به شهادت رسیدند.