ماجرای عجیب قتل پیرمرد توسط پرستار خانگی‌اش!

مردی که بعد از استخدام‌شدن به‌عنوان پرستار خانگی به قتل پیرمردی متهم شد، در بازداشت به سر می‌برد و تحقیقات از او ادامه دارد.

ماجرای عجیب قتل پیرمرد توسط پرستار خانگی‌اش!
پیشنهاد ویژه

به گزارش منیبان؛ این مرد 40 ساله متهم است پیرمردی 80 ساله را که وظیفه مراقبت از او را بر عهده داشت با واردکردن ضرباتی به کام مرگ کشانده است. این مرد بعد از ضرب‌وجرح مرد مسن با شکایت پسر او بازداشت شد. آن‌ زمان پسر مرد هنوز زنده بود و پزشکان در بیمارستان سعی می‌کردند جانش را نجات بدهند اما موفق به این کار نشدند و این‌گونه مرد میانسال که سابقه کیفری نیز دارد، به قتل متهم شد. او در بازجویی‌ها گفت: روز حادثه با پیرمرد جروبحث کردم. همسر او در آشپزخانه بود و زمانی ‌که صدای درگیری ما را شنید داخل اتاق خواب آمد. من به پیرمرد دو سیلی زدم و نمی‌دانم چرا چند روز بعد فوت کرد.

این متهم که به گفته خودش بخش زیادی از عمر 40 ساله‌اش را پشت میله‌های زندان بوده است،گفت: 20 ساله بودم و تازه ازدواج کرده بودم که با پیرزن صاحبخانه‌مان درگیر شدم. آن زمان جوان و جاهل بودم و در درگیری او را مجروح کردم. از من شکایت کردند و بعد که دیدم حال او وخیم است از ترسم فرار کردم. آن زمان در زنجان زندگی می‌کردم و به شیراز متواری شدم. پنج سال در شیراز زندگی کردم و بعد برای زندگی به کرج رفتم. حدود 10 سال از نزاع گذشته بود که دستگیر شدم. در آن سال‌ها صاحب سه فرزند شده بودم و می‌خواستم برای یارانه ثبت‌نام کنم که شناسایی و دستگیر شدم. 10 سال در زندان بودم و بعد از پایان دوران محکومیت تازه شش ماه بود که آزاد شده بودم که دوباره دستگیر شدم.

متهم ادامه داد: وقتی از زندان آزاد شدم زندگی‌ام از دستم رفته بود. همسرم سه فرزندم را به بهزیستی قزوین سپرده و از من طلاق گرفته بود. می‌خواستم کار کنم تا بتوانم بچه‌هایم را از بهزیستی بیرون بیاورم برای همین پرستار سالمند شدم. روز حادثه به حمام رفته بودم. وقتی بیرون آمدم پیرمرد به من گله کرد که چرا حمامم طولانی شده است. سر همین بگومگو کردیم و به من فحاشی کرد. من هم عصبانی شدم و به او چند ضربه زدم اما فکرش را هم نمی‌کردم که از دنیا برود.

او در ادامه گفت: من چند سیلی به او زدم. زیر چشمش کبود و کمی هم گوشه لبش پاره شد. بعد از آن می‌خواستم باز هم فرار کنم. با برادرم تماس گرفتم و او گفت به خاطر اولین اتهامت ۱۰ سال متواری بودی و حالا می‌خواهی باز هم فرار کنی؟ دلم نمی‌خواست باز هم با ترس زندگی کنم. برای همین با پسر آن پیرمرد تماس گرفتم و موضوع را به او گفتم. گفت صبر کن تا بیایم ببینم چه اتفاقی افتاده بعد هم من را تحویل پلیس داد و پدرش را به بیمارستان برد. من نمی‌خواستم آدم بکشم. کنار دست پیرمرد یک قیچی بود، اگر قصد جنایت داشتم با آن به پیرمرد ضربه می‌زدم. من بدشانسی آوردم که پیرمرد فوت کرد.

بنا بر این گزارش متهم در حالی در بازداشت به‌ سر می‌برد که پزشکی قانونی علت فوت پیرمرد را آسیب مغزی ناشی از ضربه تشخیص داده است.


ت ت
کدخبر: 61006 تاریخ انتشار
در رسانه های دیگر بخوانید
ارسال نظر

پربیننده‌ترین