بیستوچهارم دی سال گذشته زن جوانی به نام مریم به پلیس آگاهی رفت و از شوهرش میثم و زن جوانی به نام ساره که با او رابطه پنهانی داشت، شکایت کرد.
مرد جوان که به همراه همسرش دوران خوش ماه عسل را سپری می کرد در اقدامی عجیب 4 بار ازدواج کرد و 3 بار برای طلاق به محضر مراجعه کرد.
او مرا با توسل به حیله و نیرنگ به یک چهاردیواری متروکه کشاند و با هر دو دستش گلویم را در حالی میفشرد که مرا درون گودالی ترسناک انداخته بودو قصد داشت...
عروس خانم در حین برگزاری مراسم عروسی دست به اقدامی عجیب و دور از شان کرد که در ادامه جزئیات آن را می خوانید.
وقتی با مصرف قرص های لاغری فهمیدم که معتاد شده ام، دیگر چاره ای جز استعمال مستقیم شیشه نداشتم ولی این موضوع را از شوهرم پنهان کردم.
از همان روز اول مراجعه به آزمایشگاه ، داماد نشان میداد که به قولی سر و زباندار است.
3 طراح حرفه ای مدت زمان طولانی صرف کردن تا یک لباس عروس بسیار شیک و زیبا آماده کنند اما این پیراهن سفید را هیچ عروس خانمی نمی تواند برتن کند.
جاشوا پسر آلمانی هفت ساله ای است که در کلاس درس خانگی خود در برلین آلمان، در کنار مادرش سیمون و برادرش مارتین، نشسته و یک ربات به جای وی در مدرسه حضور یافته است.
سالها پیش با هم ازدواج کرده بودند اما خواستگاری رومانتیک از همسری که او را فراموش کرده بود خبرساز شد، ازدواج مرد آلزایمری با همسری که حتی در حالت فراموشی باز هم او را انتخاب کرده بود.
من از مردان قانون سوال میپرسم؛ آیا درسته بعد از ۳۰ سال زندگی و یه بچه معلول روی دستم بدون هیچ حق و حقوقی زندگی کنم و قانون نتونه دستم رو بگیره و همه حق رو به مرد بده؟! مرد حق داره طلاق بده، مرد حق داره همه اقدامات رو انجام بده؟! سال گذشته دادگاه حق مسکن رو به من داد، اما قانون همسرم رو ملزم نکرده که برام یه خونه بگیره و دست این بچه معلولم رو بگیرم و برم زندگی کنم. وقتی تو سرمای زمستون از خونه بیرونم کردن اومدم آمل. اینجام غریبم. این منطقه از آمل هم که ما زندگی میکنیم پر قاچاقچی هست. جرات نمیکنم این بچه رو تنها بذارم بیام تهران دنبال کارام رو بگیرم. یکی نیست تو این کشور صدای من رو بشنوه تا حتی شده برای سرایداری بیام تهران و بتونم حقم رو بگیرم؟!»