پس از سالها زندگی مشترک، زن دوم مرد ساده لوح همه چیز را خراب کرد. البته زن اول بیکار ننشسته و چنان انتقامی از آن گرفت که تا آخر عمرشان فراموش نکنند.
شوهرم تا حدی جنون داشت که مرا آزار بدی می داد و جنازه نیمه جان مرا با خود به خانه می آورد.
پسر جوان که در یک نگاه دلباخته دختری در مراسم عروسی شده بود نمی دانست پس از ازدواج و فاش شدن بیماری زنش چطور ادامه زندگی دهد.
زن ۴۶ ساله با اشاره به اینکه بخاطر لجاجت با آشنایان شوهر سابقم ازدواج کردم، می گوید: این ازدواج فقط ۱ ماه طول کشید ولی باز پیشمانم
بخاطر یک بیماری زنانگی به مطب پزشک مراجعه کردم ولی بعد از آن زندگی ام بهم ریخت.
وقتی وارد اتاق خوابم شد زنی را با سر و وضعی بد در آنجا دیدم و دنیا روی سرم خراب شد.
دیگر از رفتارها و توهین های شوهرم به ستوه آمده بودم بنابراین وسایل شخصی خود را برداشته و از خانه فرار کردم.
زن ۴۶ سالهای که با شکایت همسرش در یک خانه مجردی دستگیر شد؛ درباره قصه ازدواجش به کارشناس اجتماعی کلانتری توضیحاتی ارائه داد.
او هیچ گاه مرا کتک نمی زد اما با نیش و کنایه و حرف هایش به شدت مجازاتم می کرد.
میگوید سایه سرش بود اما دفتر زندگیاش را خط خطی و مثل آتش دار و ندارش را به خاکستر تبدیل کرد. میگوید شوهرم به خاطر این که مواد صنعتی مصرف میکرد توهم میزد.