ترسناک‌ترین قاتل‌ تهران: مردم مسخره‌ام می‌کردند؛ من هم آن‌ها را می‌کشتم

مردی که سنگ‌پرانی‌اش همچون اجل معلق بر سر برخی از رانندگان در بزرگراه‌های نواب، یادگار امام و شیخ فضل‌الله نوری نازل شده بود، بالاخره با تحقیقات و پیگیری‌های پلیس دستگیر شد و به جرم خود اعتراف کرد. او حالا به برخی پرسش‌ها درباره انگیزه‌اش از این اقدامات پاسخ داده است.

ترسناک‌ترین قاتل‌ تهران: مردم مسخره‌ام می‌کردند؛ من هم آن‌ها را می‌کشتم
پیشنهاد ویژه

به گزارش منیبان ؛ حدود دو هفته پیش بود که پلیس تهران از مرگ یک زن حین رانندگی و بر اثر اصابت سنگی پرتاب شده از سوی فردی ناشناس خبر داد؛ خبری که خیلی زود فراگیر شد و البته تاییدی شد بر اخبار و گزارش‌های ضدونقیضی که از پرتاب سنگ به سمت خودروهای سواری در چند بزرگراه تهران به دست رسانه‌ها رسیده بود. این اقدام گرچه فراگیری زیادی نداشت اما به سبب اینکه تاکنون وقوعش سابقه نداشته است، موجب وحشت برخی از رانندگان شده بود . در همین راستا نیز پلیس با تشکیل بیش از ۵۰ تیم ویژه رسیدگی به موضوع را در دستورکار خود قرار داد.

سرانجام نیز پیگیری‌های پلیس نتیجه داد و عامل اصلی این اقدام، درست دو هفته بعد از پرتاب مرگبار سنگ به سمت خودروی یک زن در بزرگراه نواب به همان صحنه جرم بازگشت و در حالی که قصد تکرار جرائم قبلی‌اش را داشت، از سوی ماموران پلیس پیشگیری تهران بزرگ دستگیر شد. با دستگیری این فرد اما راز جنایتی دیگر نیز از سوی مقامات رسمی در دادسرا و پلیس در اختیار رسانه‌ها قرار گرفت و مشخص شد که متهم در تاریخ ۱۲ آذرماه نیز با پرتاب سنگ به سمت یک خودروی سواری در حال حرکت در بزرگراه یادگار امام منجر به مرگ مردی حدودا ۳۳ ساله شده است و دست کم دو مورد قتل را در پرونده‌اش دارد.

فرد دستگیر شده که مدام خواستار حضور پدرش در کنار خود بود، فردی است ۴۵ ساله  به نام «ع» که به سوالات خبرنگار ایسنا در خصوص انگیزه‌اش از ارتکاب این جرم پاسخ داده است. با این توضیح که ممکن است اظهارات این فرد  در مراحل اولیه رسیدگی به پرونده تماما مورد تایید مقامات رسمی نباشد و صحت آن نیازمند بررسی دستگاه‌های مسئول است، آنچه می‌خوانید پاسخ های سنگ پران بزرگراه‌های تهران به پرسش‌های مطرح شده است:‌

چند ساله‌ای؟

۴۵ سال

چقدر درس خواندی؟

دیپلم دارم و بعد از آن دلم نمی‌خواست درس بخوانم، دوست نداشتم.

شغلت چیست؟

چندجای مختلف کار کردم اما فعلا بیکارم.

چند وقت است که به سمت خودروها سنگ پرت می‌کنی؟

یادم نیست. شاید حدود یکی دو ماه.

چه شد که تصمیم گرفتی به سمت خودروها سنگ پرت کنی؟

می‌خواستم دل خودم را خالی کنم چون همه به من ظلم کردند. همین مردم در جامعه یک موقع‌هایی من را مسخره می‌کردند. می‌خواستند کتکم بزنند. اذیتم می‌کردند. من بلد نبودم از حق خودم دفاع کنم. من زبان دفاع از خودم را ندارم. من با کسی دشمنی نداشتم. 

همه این‌ها در همین یکی دو ماه برایت رخ داد؟

نه. {مکث} اما در این مدت حقی که از من خوردند بیشتر شد. ظلم به من بیشتر شد. مثلا در پیاده رو راه می‌رفتم و کسانی با عصبانیت و چپ چپ به من نگاه می‌کردند. همین چند وقت پیش برای اولین بار برای دوستم شیرینی بردم اما شیرینی فروش سر من را کلاه گذاشت. قیمت ۴۰ [هزار] تومان بود اما با من ۸۰ [هزار]تومان حساب کرد. یا یک بار یکی به من چپ چپ نگاه کرد، گفتم چرا چپ چپ نگاه می‌کنی اما او من را بلند کرد و انداخت در مغازه موتورسازی‌اش و من رو کتک زد و فحش داد.

حتی طایفه مادرم، مرگ او را بر گردن من انداختند. می‌گفتند مادرم دیابت و ناراحتی قلبی دارد و انقدر حرص و جوش من را خورد،مرد. در حالی که مادرم عاشق من بود. مادرم من را دوست داشت و بغل می‌کرد و می‌بوسید و می‌گفت «تو زبان دفاع نداری همه حق تو را می خورند و من تو را می‌شناسم.»

مادرت چه زمانی فوت کرد؟

سال‌ها پیش فوت کرد.

خواهر و برادر هم داری؟

یک خواهر و یک برادر دارم. من بچه بزرگ خانواده‌ام اما جفت آن‌ها من را اذیت می‌کردند. خواهرم می‌گفت برادر دیگرم را به جون من می‌اندازد. گردنبند و زنجیر طلایش را می‌برد و قایم می‌کرد می‌گفت من دزدیم. برادرم هم با رفقای ناباب رفت و آمد داشت.

با چه کسانی زندگی می‌کنی؟‌

من تنها زندگی می‌کنم و مستاجرم.

وقتی بیکاری از کجا هزینه زندگی را در می‌آوری؟

هزینه اجاره را پدرم می‌دهد.

زن و بچه هم داری؟

نخیر. مجردم. البته می‌خواستم ازدواج کنم اما بنا به دلایلی نشد.

از سنگ پرانی‌ات بیشتر بگو، می‌دانی باعث مرگ دو نفر شدی؟

بله.

یعنی روز پنجشنبه هم که رفتی سنگ پرت کنی، می‌خواستی نفر سوم را بکشی؟

نه. من قبلش نمی‌دانستم که باعث مرگ دو نفر شدم. من فکر می‌کردم در حد خرابی ماشین می‌ماند. وقتی دستگیر شدم، فهمیدم. من فکر می‌کردم سنگ بندازم فقط ماشین خراب می‌شود.از کجا می‌دانستم وارد ماشین می‌شود.

یعنی خبرها را نخواندی؟

نه.

چندبار سنگ پرتاب کردی؟

یادم نیست. بیشتر پنج یا شش بار بود.

چه ساعتی این کار را می‌کردی؟

پنج صبح. اگر تو روز و شلوغی بود، من را می‌گرفتند و خسارت ماشین را از من می‌خواستند. من درخلوتی این کار را می‌کردم. می‌خواستم خودم را تخلیه کنم.

یعنی صبح‌ها به همین قصد از خواب بیدار می‌شدی؟

صبح از شدت اعصاب داغون که غرور من را جریحه دار کرده بودند و حقم را خورده بودند از خواب بیدار می‌شدم.

هربار چند سنگ پرت می‌کردی؟

سه یا چهارتا سنگ پرت می‌کردم و  فرار می‌کردم.

سنگ ها را ازکجا می‌آوردی؟

سنگ‌ها از کنار بلوار و خیابان می‌آوردم.

در کجاها سنگ پرت کرده بودی؟

در بزرگراه نواب، بزرگراه یادگار امام و بزرگراه شیخ فضل‌الله نوری

سابقه هم داری؟‌

نه.

مواد مصرف می‌کنی؟

نه

سابقه مشکلات روانی چطور؟

۲۷ سال پیش در یکی از بیمارستان‌های تهران من را تحت درمان قرار دادند.

حالا هم قرص مصرف می‌کنی؟

قرص نمی‌خورم، مصرف قرص‌ها حالت بدی بهم دست می‌داد.


ت ت
کدخبر: 60506 تاریخ انتشار
در رسانه های دیگر بخوانید
ارسال نظر

پربیننده‌ترین