تمام اجناس شهر توی این کوچه جا می‌شود

«خیلی از مردم با کیسه‌های نایلونی راحت‌تر هستند؛ وگرنه معلوم است که پاکت کاغذی طبیعت را کمتر آلوده می‌کند. همان پاکت کاغذی را هم بخواهیم درست قضاوت کنیم باید بگوییم برای ساختش چقدر درخت باید قطع شود. درستش این است که هر کس یک زنبیل پارچه‌ای داشته باشد و هر چه را می‌خرد داخل آن بگذارد اما مگر مردم چقدر این را رعایت می‌کنند.»

تمام اجناس شهر توی این کوچه جا می‌شود
پیشنهاد ویژه

به گزارش منیبان، روزنامه ایران نوشت: «مردها با پیشانی‌های عرق‌کرده و صورت‌های گلگون که حاصل پیاده‌روی طولانی‌مدت است از راه می‌رسند. پله‌ها را با سروصدا بالاوپایین می‌کنند؛  هر یک پی‌ چیزی. لیوانی آب، قوری برای دم‌کردن چای و مایحتاج مختصری که معمولاً در مسافرخانه‌های کوچک پیدا می‌شود. بساط چای که علم می‌شود، کاسه‌های گلسرخی است که دم‌به‌دم پر و خالی می‌شود و صحبت مردها گل می‌اندازد. پادوی مسافرخانه که در مجاورت مسافران همیشگی، ترکمنی دست‌وپا شکسته‌ای یاد گرفته،  چیزی می‌پرسد که معنی‌اش می‌شود: «چیزی نمی‌خواهید؟» یا تعارفی معمول از این دست. ساعتی دیگر مردها به خواب رفته‌اند و سکوت اتاق‌ها همراه با نور کمرنگ مهتاب که روی پشتی‌های «زمینه قرمز »تازه‌باف افتاده، جلوه‌ای دیگر به عمارت می‌دهد: «این دو تا مغازه انبار بود. یک نفر خریده بود و کرده بودش انبار. کنارش ساندویچی بود و بغلش آرایشگاه. بالا هم همه مسافرخانه بود. از عشق‌آباد می‌آمدند. مسافرهایش همه ترکمن بودند. پشتی می‌آوردند. زیرزمین هم چلوکبابی بود.» اینها را حسین عبادی می‌گوید که قدیمی‌ترین کاسب راسته نایلون‌فروش‌های پله نوروزخان است؛ پله نوروزخان که برای رسیدن به آن باید مسجد امام را رد کرد و به دروازه نوروزخان رسید و پله‌های معروف را پایین رفت. اینجا اولین کوچه پله‌دار تهران است و می‌گویند پله‌ها در دوره قاجار برای راحتی تردد بازاریان و مشتری‌ها به‌خصوص در یخبندان‌های زمستان ساخته شده که آن وقت‌ها واقعاً زمستان بود و سوز و سرمایش استخوان را می‌سوزاند.

آقای عبادی ۷۲ ساله بیشتر از ۵۰ سال است که در بازار است؛ یعنی از ۱۲ سالگی و با این حساب درست است که او را بچه ناف بازار بدانیم. اصالتاً اهل سراب است. روایتی که از قدیم پله نوروزخان تعریف می‌کند، تصویر مردان ترکمن مسافر را در ذهنم می‌سازد؛ روزهایی که حالا خیلی از آنها گذشته است؛ بیشتر از ۵۰ سال. «۵۰ سال پیش این نبش اولش تخته‌فروشی بود.» اشاره می‌کند به نبش کوچه که با مغازه خودش چند قدمی بیشتر فاصله ندارد. کل راسته نایلون‌فروش‌ها خلاصه می‌شود در چند کوچه کوتاه منقطع که کل روز جنب‌وجوش در آن جریان دارد.

«بعد از سال ۵۰ همین تخته‌فروشی هم شد نایلون‌فروشی. اینجا یک خانه بزرگ بود که وسطش یک اتاق بود. آقای نمازی و علمی نامی ساخته بودند خانه را. سال ۴۹ شروع به کار کردند و سال ۵۴ تمام شد و ما این مغازه را از آنها خریدیم. مغازه را خریدیم و اینجا شد نایلون‌فروشی. بعد یکی‌یکی تمام مغازه‌ها شد نایلون‌فروشی. یعنی اولش پاکت‌فروشی بود و اصلاً نایلونی در کار نبود. نایلون از زمان پلاسکو باب شد که لباس‌های تولیدی‌ها را داخلش می‌گذاشتند و بسته‌بندی می‌کردند؛ وگرنه تا قبلش همه پاکت کاغذی بود.» به رول نایلونی که کنار دستش است، اشاره می‌کند و می‌گوید: «این‌ها را اول از آلمان آوردند. خودم توی فرودگاه دیدم. رول‌های ۲۰سانتی بود. ما اینجا دستگاه دستی داشتیم که نایلون‌ها را خرد می‌کردیم و می‌فروختیم. اولش نایلون را برای بسته‌بندی لباس تولیدی‌ها آورده بودند و بعد همه جا را گرفت؛ وگرنه که مردم همه توی پاکت کاغذی جنس می‌خریدند. الان هم دوباره پاکت مد شده البته الان پاکت گراف مد شده که با پاکت‌های آن موقع فرق دارد.»

جوری از نایلون‌های چیده‌شده روی هم می‌گوید که آدم خیال می‌کند از رفیقی قدیمی: «الان می‌گویند نایلون طبیعت را آلوده می‌کند ولی این نایلون نو آلودگی ندارد. موقعی آلودگی دارد که آن را داخل طبیعت دور می‌ریزند. نایلون بازیافتی هم هست که بو دارد و از بوی آن می‌شود تشخیص داد نو است یا بازیافتی. توی تره‌بارها از نایلون‌های بازیافتی معمولاً استفاده می‌کنند. من رفتم سراب گوشت خریدم، گذاشت توی نایلونی که بو می‌داد. گفتم توی این نگذار این بازیافتی است. پرسید مگر شما نایلون‌فروشی که این را می‌گویی؟! گفتم: بله من نایلون فروشم.»

از صاحبان کسب‌وکارهای کوچک خانگی تا نمایندگان تولیدکنندگان بزرگ، در راسته نایلون‌فروش‌ها مشغول قیمت‌گرفتن و چانه‌زدن با حجره‌دارها هستند.

دختر جوان دست می‌گذارد روی یک ردیف نایلون صورتی: «اینا چند؟» فروشنده جواب می‌دهد: «چند تا می‌خواهی؟» دختر تا می‌آید حساب و کتاب کند،  مرد می‌گوید: «حداقل هزار تا باید سفارش بدهی.»، «هزار تا!» دختر لابد دارد خیال می‌کند مگر چند تا کار می‌خواهد تولید کند که هزار تا نایلون بخرد. پشیمان می‌شود و سراغ کیسه‌های پارچه‌ای می‌رود که دانه‌ای می‌فروشند و هر عدد هشت هزار تومان است و اگر بالای ۳۵ تا بخواهد هفت هزار تومان هم حساب می‌کنند. در نهایت ۳۰ تا کیسه پارچه‌ای می‌خرد و فروشنده همان هفت هزار تومان حساب می‌کند و هر دو راضی می‌شوند. «ما اینجا عمده‌فروش هستیم و بعضی کارها تکی هم هست اما بیشتر عمده است. هر کس هم می‌آید تعداد می‌خواهد اما برای کسانی که تعداد کمتر می‌خواهند حداقل یک کیلو هم داریم.» یک کیلو کیسه نایلونی معمولی بین ۳۰ تا ۵۰ هزار تومان قیمت دارد و قیمت‌های بالاتر هم هست که بستگی به اندازه و طرح آن دارد و دیگر سلیقه مشتری و کاربردی که برای آن در نظر دارد تعیین می‌کند که کدام را انتخاب کند.

زن میانسال چادر مشکی را به دندان می‌گیرد و قیمت یک دسته نایلون چاپدار را سؤال می‌کند. مرد کیلویی ۵۵ هزار تومان قیمت می‌دهد و می‌گوید که یک کیلو هم حداقل ۳۰ تا ۴۰ تا کیسه نایلونی می‌شود. این البته برای سایز متوسط است. یک سایز بزرگترش کیلویی ۵۸ هزار تومان است و اگر بخواهید به دلخواه خودتان یک لایه چاپ روی آن بزنید، کیلویی پنج هزار تومان روی قیمت می‌آید یعنی می‌شود کیلویی ۶۳ هزار تومان. البته برای آن که طرح مورد نظر خودتان روی نایلون‌ها چاپ شود، حداقل باید ۲۵۰ کیلو سفارش دهید.

کیف‌های دستی یا زنبیل‌های مقوایی با طرح‌های رنگی کنار هم چیده شده‌اند. بیشترشان با طرح قلب و گل و رنگ‌های شاد مثل قرمز و صورتی. داخل بعضی‌هایشان پوشال کاغذی همرنگ هم گذاشته‌اند که چشم‌نوازتر باشد و مشتری را بیشتر ترغیب کند. جان می‌دهد برای کادودادن. راستش دیگر کمتر کسی هدیه‌اش را با کاغذ کادو می‌پیچد و چسب نواری می‌زند و روبان می‌بندد. این روزها بیشتر مردم همین کیف‌های مقوایی را ترجیح می‌دهند. کاربردش هم زیاد است. شما می‌توانید آن را خیلی مرتب تا کنید و گوشه‌ای بگذارید تا بعداً از آن استفاده کنید. بعضی‌ها دوباره توی همان هدیه می‌گذارند و به دیگری می‌دهند و این طوری ممکن است یک کیف دستی مقوایی بین چند نفر دست‌به‌دست شود و هر بار حاوی یک هدیه برای یکی باشد. «این راسته اولش پاکت‌فروشی بود و از وقتی مصرف نایلون در ایران رواج پیدا کرد، اینجا هم نایلون‌فروشی شد. اینجا الان عمده‌ترین مرکز نایلون‌فروشی است و هر کس دنبال خرید باشد، جایی را به تنوع اینجا پیدا نمی‌کند.»

فروشنده این را می‌گوید و در همان حال مرتب جواب مشتری‌ها را می‌دهد که دم‌به‌دم سؤال می‌پرسند. روی دیوار انواع نایلون‌های پلاستیکی دیده می‌شود که مصرفش بیشتر برای بوتیک‌های لباس‌فروشی است و البته به گفته فروشنده همه جا مورد استفاده دارد مگر آن‌ که شما از آن دسته افراد باشید که وقتی خرید می‌کنید بگویید نایلون نمی‌خواهید و آن وقت است که اتفاقاً دل فروشنده را هم شاد می‌کنید چون نایلون کمتری مصرف می‌کند و کمتر مجبور است برای خرید عمده نایلون به بازار برود و هزینه‌اش هم کمتر می‌شود. ممکن است بگویید این جوری که کاروبار نایلون‌فروش‌های راسته پله نوروزخان کساد می‌شود اما آن طور که فروشنده می‌گوید به هر حال برای بعضی خریدها چاره‌ای نیست و هر جا بروید خرید کنید باید جنس را داخل کیسه نایلونی بگذارند. البته پاکت‌های کاغذی و پارچه‌ای هم هست و چه بهتر که آنها را انتخاب کنند اما همه مشتری‌ها هم لزوماً آن را نمی‌پسندند.

«یک موردی وجود دارد و آن هم این است که خیلی از مردم با کیسه‌های نایلونی راحت‌تر هستند؛ وگرنه معلوم است که پاکت کاغذی طبیعت را کمتر آلوده می‌کند. همان پاکت کاغذی را هم بخواهیم درست قضاوت کنیم باید بگوییم برای ساختش چقدر درخت باید قطع شود. درستش این است که هر کس یک زنبیل پارچه‌ای داشته باشد و هر چه را می‌خرد داخل آن بگذارد اما مگر مردم چقدر این را رعایت می‌کنند.» کسی که این را می‌گوید خودش در بخش دیگری از بازار شاغل است و برای سرزدن به دوستش آمده است که به شوخی می‌گوید: «حالا کار ما را کساد نکن دیگر!» مرد ادامه می‌دهد: «تا مردم بیایند و به این کار عادت کنند آن قدر زمان می‌برد که دیگر شاید اثری از ما باقی نمانده باشد اما همین که بالاخره به آن روز برسیم خوب است دیگر. یکهو هم دیدید که عمر ما به آن روز قد داد و آن‌وقت باید یک کسب و کار جدید راه بیندازید.»

جمله آخر را با خنده می‌گوید و هر دو می‌خندند. تصور می‌کنم مثل آن وقت که نایلون یکهو آمد و جای کاغذ را گرفت،  یک روز یکهو نایلون جمع شود و کیسه‌های پارچه‌ای جای آن را بگیرند و مثلاً بگویند ۳۰ سال پیش اینجا همه‌اش نایلون بود. حبیب شاهین ۴۰ ساله است و به گفته خودش از این ۴۰ سال ۳۰ سالش را توی این کار بوده است. عمده جنسی را که در کارش مصرف می‌کند نشان می‌دهد که پلاستیک برای پلمب بطری است و به گفته خودش یازده تا ماده افزودنی برای تولید آن استفاده می‌شود تا کار باکیفیت تولید شود: «اگر بخواهیم جنس باکیفیت بدهیم باید دو سه تا جنس توی دو سه تا کشور بچرخد تا برسد دست ما. به عنوان مثال آلمان مستقیم به ما جنس نمی‌فروشد و ما باید یک پولی به طرف آلمانی بدهیم و آلمانی بدهد، ترکیه و ترکیه چیزی روی قیمت بکشد و به ما بدهد که همین یک پروسه پنج شش ماهه است. الان در این حرفه نسبت به سال ۱۴۰۰ بین ۱۵ تا ۲۰ درصد افزایش قیمت وجود داشته که البته برای برخی اقلام است و برخی اقلام هم هنوز گران نشده است. در مورد کار ما جنسی که عمده کارمان است ۲۰ درصد گران شده است.»

کیسه‌های سفید با صورتک زرد خندان که زیرش نوشته شده «از خرید شما متشکریم» مثل پیام‌آوران کوچک شادی هستند که رضایت دو طرف معامله را یک‌جورهایی تضمین می‌کنند. خریدار از خرید خود راضی است و فروشنده از خریدار ممنون است، به خاطر انتخابش. آدم‌ها مدام دارند انتخاب می‌کنند و فرقی نمی‌کند این انتخاب یک جوراب تکرنگ ساده باشد یا کالایی گران‌قیمت. مسأله اصلی انتخاب است و این که شما کالایی برای فروش داشته باشید و کسی آن کالا را بپسندد به هر حال مسأله خوشایندی است و آدم حق دارد برای آن خوشحال شود. من اگر مغازه‌دار بودم احتمالاً کیسه‌های پارچه‌ای به رنگ روشن سفارش می‌دادم که روی آن نوشته شده بود از خرید شما متشکریم و جای آن صورتک خندان دلم می‌خواست طرح یک دسته‌گل بهاری زیر نوشته چاپ شده باشد. پله‌های نوروزخان را بالا می‌روم تا از بازارچه خارج شوم. یک روز بهاری است با نسیمی ملایم و نسبتاً خنک که آدم می‌داند دوامش خیلی خیلی کم است و همین فردا ممکن است آفتاب، سمج و بی‌امان حسابی دمار از روزگارمان درآورد. فکر می‌کنم چقدر آدم توی این همه سال از این پله‌ها بالا و پایین رفته‌اند. بعضی زمین خورده‌اند حتی و زیر لب ناسزایی به سازنده هم داده‌اند شاید. برای مردهای ترکمن، فروشندگان خوشروی پشتی‌های قرمز که من در خیالم تصویری از شب‌نشینی‌شان در مسافرخانه‌ای که دیگر نیست ساخته‌ام اما پله‌های نوروزخان حتماً چیز جذابی بوده است. در آن دشت‌های فراخ که موطن آنها بوده احتمالاً کوچه‌ای پله‌دار وجود نداشته است. آن راهروی تنگ و آن دالان منتهی به اتاق‌های کوچک می‌توانست برایشان حکم فراغتی باشد از زندگی معمول. اصلاً جداشدن چندروزه از زندگی معمول برای همه جذاب است. تازگی و تنوع، آدمیزاد را مسحور می‌کند. شاید سازنده کوچه پله‌دار هم به همین فکر کرده باشد؛ کوچه‌ای که شبیه بقیه کوچه‌ها نیست.»


ت ت
کدخبر: 79515 تاریخ انتشار
در رسانه های دیگر بخوانید
ارسال نظر

پربیننده‌ترین