پهلون زنده را «کی» عشق است؟
مهرداد میناوند و علی انصاریان، هر دو خنده را بر لبان مردم میآوردند که به فاصله یک هفته در اثر تشدید بیماری کووید-۱۹ تسلیم تقدیر شدند. میناوند ۴۵ سالگی رفت، انصاریان در ۴۳ سالگی.
به گزارش منیبان، 45 سالگی و 43 سالگی وقت رفتن نیست؛ مساله مهم این است که دیگر میناوندها و انصاریانها زنده باشند و حداقل قدرشان دانسته شود. وقتی بزرگان فوتبال درباره این سفر کردهها، صحبت میکنند، وقتی فیفا و ایافسی تسلیت میگویند، یعنی آنها آدمهای کوچکی نبودند.
همیشه یک رسم غلط و نانوشتهای هست که تا وقتی در بهت و ناباوری یکی از عزیزان شناخته شده کشور را به دستان خاک میسپاریم، یادمان میآید باید برایش زادروز و سالگرد بگیریم. برایش قلمها بزنیم و چهها که در مورد فضائل اخلاقی و فنی او بگوییم. تازه یادمان میآید او که رفت، که بود و چرا رفت!
رسم نادرستی که باعث شده وِرد زبانمان شود این جمله «پهلوان زنده را عشق است»؛ این قدر این جمله را تکرار کردهایم که خود نیز باورمان شده آنهایی که هستند و تیتر میشوند را باید فقط دریابیم و بس و آنهایی که گوشه عزلت میگیرند و منزوی میشوند، فقط باید بعد از فرو بستن چشم از این دنیا یادشان باشیم.
سالهای سال حتی روزهایی که نسل جدیدی از ورزشکاران روی کار آمده، فقط به صورت تکراری و خسته کننده، از خاطرات خاک خورده بگوییم و تمام. بعد عدهای پیدا میشوند تا خیابانی را بنام میناوندها و انصاریانها بکنند! به راستی ما ایرانیها چرا اینگونه هستیم؟
کارهایی که بعد از فوت امثال میناوندها و انصاریانها میشود، نوش دارو بعد از مرگ سهراب است. هر چند باید بپذیریم سیستم جامعه این چنین است و این فرهنگ را باید از خود دور کنیم. پهلوان زنده را عشق است! یعنی اینکه به پهلوانان گذشته کاری نداریم که شاید به معنی از یاد بردن پیشکسوتان گذشته است. این همه بیاخلاقی در ورزش وجود دارد و کسی نیست که به آن رسیدگی کند اما همین که یک بازیکن فوت میکند، همه ناگهان به یادش میافتند که خیابانی را به نام آن کنند!
پهلون زنده را «کی» عشق است!؟
آیا این عشق شما به پهلوان زنده زمانی است که او فوت کرد!؟ چه کسی از رضا عباسی هافبک اسبق تیمهای ماشینسازی و راهآهن یاد میکند؟ چه کسی به یاد بیوک وطنخواه جوانترین مربی بوده که تیم پرسپولیس را قهرمان جام تخت جمشید کرد، سراغی میگیرد؟
مدیران دو باشگاه استقلال و پرسپولیس از حضور پیشکسوتان نگرانند. این دو باشگاه جواب دهند پیشکسوتانشان کجا هستند و چگونه امرار معاش میکنند؟ آیا باشگاه استقلال پول پورحیدری را پرداخت کرد؟ آیا میدانید اکبر کارگرجم کجا زندگی میکند و وضعیتش چگونه است؟
آیا فدراسیون فوتبال ما از ملیپوشان اسبق سراغی میگیرد؟ نکته مهم این است برنامهای که برای برگزاری یک بازی دسته سه در نظر میگیرند به مراتب منظمتر از سراغ گرفتن از پیشکسوتان است! فوتبالیستهای دهههای ۵۰ و ۶۰ و بخصوص نسل سوخته دهه شصتیها اکنون به فراموشی سپرده شدهاند. روزگاری ۱۰۰ هزار نفر برای این چهرهها فریاد میکشیدند و اما در حال حاضر اینها یک نفر هم نمیبینند که به احترامشان بایستد و به پاس آن همه تلاش حمایتشان کند. دردناک است برای ورزشکار و هنرمندی که محبوب بوده و حالا کنار رفته و فراموش شده است.
روزگار نشان داده اگر هنرمند یا ورزشکار ممتازی هم باشی، اما زمانه خوب پیش نمیرود؛ آنها که وظیفه حمایت و همراهی در روزهای سخت را دارند نیز در چنین مواردی دچار فراموشی میشوند.
تأسفبار است که هنرمند و فوتبالیست برجسته دیروز، غریب، درمانده و خانهنشین شود. نسل امروز احتمالاً به یاد ندارد که در سالهای نه چندان دور، عشق به پیراهن باارزشترین نکته برای یک ورزشکار بود. دورانی که در فوتبال مانند امروز پول نبود و بهترین ورزشکاران ما به عشق پیراهن و هوادار به میدان میرفتند.
نسلی که امروز برخی بیمار و برخی افسرده در گوشهای روزگار میگذرانند، نیاز به حمایت و توجه دارند. امیدواریم درگذشت تلخ و دردناک مهرداد میناوند و علی انصاریان تلنگری باشد بر مسئولان که حداقل ورزشکارانی که خانهنشین شدهاند را فراموش نکنند.