در 27 سالگی زمانی که برای پیگیری پرونده طلاق به دادگاه میرفتم، روزی سوار یک خودروی سمند شدم که مقابلم ترمز زده بود. راننده جوان خودرو با چرب زبانی و خوش اخلاقی اعتماد مرا جلب کرد.
پسر جوان ادعا میکند هر وقت با دختری آشنا میشد برای پرداخت هزینههای تفریح با او دست به دزدی میزند.
زن 29 ساله که از عشق خیابانی ضربه خورده است، داستان زندگیاش را بازگو کرد.
حسادت های زنانه و چشم و هم چشمی های مادی همانند موریانه هایی بود که به جان زندگی ام افتاد و خانه و کاشانه ام را ویران کرد تا جایی که به دلیل همین حسادت ها در فضای مجازی وارد گروه هایی شدم که مرا به فساد اخلاقی کشاند و...
زن جوان از عشق خیابانی، ازدواج با مردی دیگر و طلاق میگوید و تعریف میکند چگونه زندگیاش به نابودی کشانده شد.
پسر جوان ادعا میکند هر وقت با دختری آشنا میشد برای پرداخت هزینههای تفریح با او دست به دزدی میزند.
دختر ۱۶ ساله که با سروصورت زخمی و به همراه یک زن غریبه وارد کلانتری شده بود، در حالی که بیان میکرد من قصد ازدواج با پسر مورد علاقه ام را دارم به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری توضیحاتی ارائه داد.
وقتی فهمیدم پسر مورد علاقه ام قصد دارد همسرش را طلاق بدهد به طور پنهانی به عقد موقت او در آمدم اما زمانی فهمیدم او یک معتاد شیشه ای خطرناک است که ماجرا عوض شد.