• به گزارش زنهار: چشمانم را باز کردم هنوز گیج و منگ بودم نمی دانستم مرده ام یا زنده هستم. چند لحظه بعد پرستاران را بالای سرم دیدم و تازه فهمیدم که از مرگ نجات یافته ام. دختر ۱۵ ساله که به همراه مادرش وارد کلانتری شده بود تا راز های عجیبی را فاش کند، در حالی که بیان می کرد با جان و دل راضی به طلاق پدر و مادرم از یکدیگر هستم، درباره ماجرای اقدام به خودکشی اش به کارشناس اجتماعی کلانتری پنجتن مشهد گفت: از روزی که به خاطر دارم پدرم از طریق قاچاق مواد مخدر و بنزین هزینه های زندگی ما را تامین می کرد. او راننده یکی از خودرو های سنگین است و برای انجام امور خلافش همواره به استان های شرقی و جنوب کشور مسافرت می کند، اما برای آن که ماموران انتظامی به او مشکوک نشوند و بتواند به راحتی به قاچاق بپردازد با زنان خیابانی ارتباط برقرار می کند و با آن ها به سفر می رود. مادرم نیز همیشه در برابر رفتار های زشت پدرم سکوت می کند تا زندگی اش متلاشی نشود و فرزندانش را بزرگ کند. خلاصه روزگار ما به همین ترتیب سپری می شد تا این که من و دو خواهر دیگرم بزرگ تر شدیم، اما پدرم این زنان خیابانی را رها نکرد و هر بار برخی از آنان را به خانه می آورد و به عنوان همکارش در قاچاق مواد مخدر به ما معرفی می کرد. پدرم آن قدر شرم و حیا را کنار گذاشته بود که در برابر چشمان من و خواهرانم با آن زنان غریبه روابط نامشروع داشت چرا که در خانه ما اتاق مجزایی وجود نداشت و همه اعضای خانواده در یک پذیرایی زندگی می کردیم. مادرم با دیدن این صحنه های رقت بار اشک می ریخت و سعی می کرد حواس ما را به موضوعات دیگری بکشاند تا شاهد کار های زشت پدرم نباشیم. اما من و خواهرانم به سن نوجوانی رسیده بودیم و کاملا معنی اشک های مادرم را می فهمیدیم در این میان پدرم وقتی با اعتراض ما روبه رو می شد همه ما را کتک می زد تا جایی که از شدت درد از اعتراض مان پشیمان می شدیم. حدود شش ماه قبل بود که وقتی پدرم یکی از همین زنان غریبه را به خانه آورد مادرم به او اعتراض کرد که حداقل در برابر چشمان دخترانت از این ارتباطات نامشروع دست بردار! ولی پدرم با شنیدن این جمله او را به شدت کتک زد و از خانه بیرون انداخت. مادرم نیز به مدت سه ماه قهر کرد و به خانه مادربزرگم رفت. در این میان پدرم از فرصت استفاده کرد و به رفتار های زشت اش ادامه داد. من که از خواهران دیگرم بزرگ تر بودم با دیدن زنان خیابانی با وضعیت زننده در کنار پدرم زجر می کشیدم و با رفتارهایم به پدرم اعتراض می کردم، ولی او هر بار به سمت من و خواهرانم هجوم می آورد و ما را زیر مشت و لگد می گرفت تا حدی که یکی از خواهرانم دچار اختلالات روان پریشی و توهم و هذیان شد. او گاهی از ترس جیغ می کشد و حرف های بی ربط می زند. خواهر کوچک ترم نیز هر شب با دیدن کابوس های وحشتناک با جیغ و فریاد از خواب می پرد و من هم به خاطر لگد های پدرم از ناحیه کمر آسیب دیده ام. با وجود این، نبود مادرم در خانه، زندگی ما را سخت و دردآور کرده بود چرا که پدرم هیچ مسئولیتی را در قبال زندگی خانواده اش نداشت به همین دلیل بعد از گذشت سه ماه، با مادرم تماس گرفتم و با التماس و گریه از او خواستم به خانه بازگردد. مادرم که نمی توانست شاهد اشک های من باشد چند روز بعد با پدرم آشتی کرد و به خاطر من و خواهرانم به خانه اش بازگشت، ولی متاسفانه نه تنها رفتار های زشت پدرم خاتمه نیافت بلکه زنان بیشتری را به خانه می آورد تا این که هفته قبل وقتی با یک زن غریبه وارد خانه و با اعتراض مادرم مواجه شد، به اندازه ای خشم و عصبانیت در وجودش موج زد که با لگد مادرم را از پله های منزل به پایین انداخت و مقابل چشمان همسایه او را کتک زد و سپس به همراه آن زن خیابانی سوار خودرو شد و رفت. من که از دیدن این صحنه به شدت ناراحت شده بودم کنترلم را از دست دادم و با یک تصمیم احمقانه تعدادی قرص خوردم تا خودکشی کنم، اما مادرم و همسایگان مرا به بیمارستان رساندند و از مرگ نجات یافتم.روز بعد که از بیمارستان مرخص شدم به همراه مادر و خواهرانم به خانه مادربزرگم رفتیم و مادرم دادخواست طلاق به دادگاه داد. حالا هم من راضی به طلاق آن ها هستم چرا که … در خور ذکر است، به دستور سرگرد محمد ولیان (رئیس کلانتری پنجتن) اظهارات این دختر مورد پیگیری های پلیسی و قضایی قرار گرفت.

  • ​یکی از جنجالی ترین ازدواج های سال 1991 مراسم خانم مدل زیبای 24 ساله با پیرمرد 86 ساله بود که تنها یادگاری که برای عروس جوانش به جای گذاشت عصایش بود !!

  • ​رزیتا دختر بچه 15 ساله با وعده و وعیدهای دروغین همسر خواهرش وارد رابطه با او شد و در آخر بارداری ناخواسته رزیتا از دامادشان او را وادار به خودکشی و دار زدن خود کرد.

  • «انوسوکه ایچیکاوا»، بازیگر ژاپنی پس از این‌که ماه گذشته جسد پدر و مادرش در خانه‌اش در توکیو پیدا شد، به ظن کمک به خودکشی آن‌ها دستگیر شد.

  • این نامه‌ی خداحافظی را امروز (سه‌شنبه) پانته‌آ اقبالزاده مترجم آثار کودک و نوجوان، پیش از مرگ خودخواسته‌اش برای پدر نویسنده‌ی خود شهرام اقبال‌زاده نوشته.

  • ولادیمیر سدوف وزنه بردار قزاقستانی که به دلیل دوپینگ محروم شد، خودکشی کرد.

  • ​یک پسر ۲۴ساله اهل ایتالیا زمانی که متوجه شد دوست‌دختر مجازی‌اش یک یار زیبا نیست، بلکه یک پدربزرگ منحرف ۶۴ ساله است، خودکشی کرد.

  • زندگی مشترک من و پیمان در حالی آغاز شد که دیگر با همسری خشمگین و عصبانی رو به رو بودم. او هیچ توجهی به من نداشت و مخفیانه با خواهرم در ارتباط بود.

  • اولین بچه‌اش را در سن ۱۴ سالگی، یک فروردین ماه ۹۳ به دنیا آورد و دومی را ۲۸ فروردین ماه ۹۴، اما با فلج مغزی؛ نه راه می‌رود و نه صحبت می‌کند.

  • جسد نینا پاچولکه ۲۷ ساله 6 هفته مانده به عروسی اش بر اساس خودکشی کشف شد.